یادداشتی تحلیلی بر داستان کوتاه "همه چیز در مقدمه تمام میشود" نوشته رامين کاوه
رویا مولاخواه
«جامعهای که آزادی را تنها در چارچوب ابزار مصرف تعریف میکند، فرد را از تخیل و آفرینش تهی میسازد.»
اریک فروم
تحلیل داستان «همه چیز در مقدمه تمام میشود» از منظر سیاسی و جامعهشناختی به ما این امکان را میدهد تا سویههای پنهان و لایههای اجتماعی، ایدئولوژیک، و ساختارهای قدرت در متن را شناسایی کنیم. این داستان، فراتر از ظاهر پستمدرن و بازی با فرم، در واقع روایت تلخ و تیزبینی است از شکست انسان در ساختارهای اجتماعی-سیاسی معیوب.
در این داستان، راوی بارها تأکید میکند که «داستان هنوز شروع نشده» یا «همهچیز در مقدمه تمام میشود». این مقدمهی بیپایان، میتواند استعارهای از ایدئولوژی رسمی و وعدههای انقلاب، عدالت، پیشرفت و نجات باشد که هرگز به تحقق نمیرسند. مردم در سطح «وعده» و «شعار» نگه داشته میشوند؛ درست مانند شخصیتی که در آرزوهای سادهاش متوقف میماند.ارجاع نظری آن به تحلیل لویی آلتوسر از ایدئولوژی بهعنوان ساختاری که «فرد را همیشه در جایگاه پیشاسوژهای» نگه میدارد.
رامین کاوه با بهره از موتیف مقدمه ای که در بدو شروع به پایان خویش رسیده است،عدم قطعیت وضعیتی سیاسی را به اختگی کنش ها مرتبط میسازد و از تاریخی زیسته شده ،سوژه ای روایی را علیرغم طرحی مستند، روایت نمیکند.
راوی در داستان کاوه از دهههایی حرف میزند که در آنها "پسر فلانی و دختر بهمانی" به ناگاه مدیر شدند و سیستم با رانت، باند، و فساد چرخید. این اشاره روشن به نظام ناکارآمد و الیگارشی حاکم بر بسیاری از دولتهای شبهمدرن و رانتی است.
متن بیش از آنکه دستمایه فرم و یا روایت باشد،استقرار بیانی اجتماعی_سیاسی است که در آن
حتی بدن ها مطبع میشوند.
راوی اشاره میکند که شخصیت داستان یاد گرفت چگونه "نود درجه تعظیم کند" تا قرارداد کارگریاش را حفظ کند. این اشارهای مستقیم به مطیعسازی بدنها در نظم نئولیبرال یا اقتدارگراست. این تحلیل را میتوان با مفهوم "بدن انضباطیافته" در نظریهی میشل فوکو همراستا دید: بدنهایی که آموزش دیدهاند برای بقا، فروتنی یا فرمانپذیری مطلق را اجرا کنند.پیر بوردو میگوبد:کنشهای ما نتیجهی برخورد میدان (تاریخی، اقتصادی، سیاسی) و هابیتوس (عادت ها و گرایش ها) است.» در داستان کاوه از فردی میگوید که در «دوران گذار» زیسته است: پایان جنگ، تغییر حکومت، شکلگیری نسل نو. اما او، بهرغم میل به کار و عشق و خانواده، شکست میخورد. این یک فردِ جامعهست که قربانی ساختارهای تاریخی میشود.
کاوه با پارودی و تأکید بر جوک بودن رفتارها ،گسست گزاره های و باور پذیری رفتارها را نقد میکند.
او با بازی فرمی جسورانه و محتوایی گزنده، بهخوبی در مرز میان داستان و ضدداستان حرکت میکند.
مقدمهای که داستان را میبلعد، به مثابه درگاهی برای ورد به داستان از جایگاه سنتی خود فراتر میرود و به یک ضدپایان تبدیل میشود. داستان «پیش از شروع» تمام شده است و راوی صرفاً با بازگشت مداوم به مقدمه، ساختار کلاسیک روایی را تعلیق و در عین حال به سخره میگیرد. این ترفند را میتوان در ادامه سنت پستمدرنیسم روایی دانست، جایی که تقابل میان فرم و محتوای داستانی، خودش به سوژهی روایت بدل میشود. شبیه این بازی را میتوان در داستانهای ایتالو کالوینو (بهویژه اگر شبی زمستانی مسافری )، نیز در داستان های ایرانی مثل طوبی و معنای شب نوشتهی شهرنوش پارسیپور دید، که ساختار را به نفع یک بازی متافیکشنال فرو میپاشند.
متن عملاً فاقد کنش داستانی یا تحول کاراکتر است. اتفاق خاصی نمیافتد، زیرا همهچیز از پیش شکست خورده است. این "پیشخاتمهگی" نوعی ردّ قصهگویی کلاسیک است که به زعم بسیاری از نویسندگان اگزیستانسیالیست و ابزورد، دیگر در جهان معاصر معتبر نیست.
در نمایش در انتظار گودو،بکت وضعیتی از اختگی را خلق کرده است که فهم انتظار خود دچار پارادوکس میشود،هیچ اتفاقی نمیافتد و کنشها فاقد جژمیت اتفاق اند.کاوه انسان آن تاریخ را در وضعیتی اخته بی سوگواری دچار ابزودی تحمیلی مینماید که دچار خودآگاهی از وضعیت خویش است.
کاوه راوی را در موتیف مقدمه گیر میاندازد و وی را محکوم به زیستن در مقدمهی بیپایان میکند.
راوی در جهانی زندگی میکند که در آن، آرزوها پیش از آنکه شکل بگیرند، بیاثر شدهاند؛ سرزمینی که در آن "زندگی و مرگ برابر میشوند" و تناقضهای مزمن (ریش و وام، آستین کوتاه و ضدزنگ) قاعده زندگی است.
این جهان، دقیقاً همان وضعیت ابزوردیست که آلبر کامو در افسانه سیزیف شرح میدهد. انسانی که در جهانی فاقد منطق یا معنا پرتاب شده، اما همچنان میل زیستن و معناجویی دارد.یا به نوعی در وضعیت استراگون و ولادمیر در انتظاری عبث وضعیت خود را به فرداها به تعویق میافکند.
یادداشتی تحلیلی بر داستان کوتاه همه چیز در مقدمه تمام میشود نوشته رامين کاوه
. ,