بررسی شعرهای گیلکی نادر نیکنژاد
رسول نصیری
در بررسی عملکرد دورۀ کامل از روند کاری یک هنرمند، بیتردید نیاز است تا تمام بازده کاری وی مدنظر و کنکاش قرار بگیرد تا فراز و فرودها و رشد و نوآوریها یا عدم موفقیت و درجازدنهای وی را در ارائه آنچه مدعی بوده به دست آورد، نشان دهد؛ اما نشر کتاب برای شاعر میتواند بهمنزلۀ عیان کردن فصلی از عمر ادبی وی باشد.
با این چند کلمه به استقبال نگاهی گذرا به کتاب پاری وختان خفس جه آسَمان قشنگتره / گاهی قفس از آسمان زیباتر است، سرودۀ نادر نیکنژاد میرویم که حاوی نود قطعه شعر گیلکی به همراه ترجمۀ فارسی است.
«هساشعر» محصول فشردگی و بههمپیوستگی (ایجاز) و تصویر است. جمعبندی و گرهخوردگی منطقی و معقول ماجراها، اشیا و پدیدهها، در فرمی کوتاه که اندیشه و عاطفه را بازتاب میدهد.
در بخشی از بیانیۀ هساشعر آمده است:
«جریان هساشعر باتوجهبه توان پویا و انگیزشی خود میتوانست همانند «اساشعر» مازندران که امروز با اتکا و توشوتوان چند تن از شاعران مازنی خود را پرچمدار شعر نوین مازنی و تبری (طبری) میداند، هنوز تا سالها پرچمدار شعر مدرن و پیشرو گیلکی باشد و از تشتت و عناوین گوناگون سرایش که چندان تحولی در شعر و زبان گیلکی به بار ننشاندند، جلوگیری نماید و درعوض به استحکام و غنای بیشتر شعر گیلکی بیفزاید و به طبع آن تأثیر بسزایی در توشوتوان زبان گیلکی که سخت در چنبرۀ نسیان و فراموشی دست و پا میزند بگذارد، و اینهمه تنهاوتنها به همگرایی و همزبانی اهل فن و فعالان عرصۀ ادبیات و شعر و زبان گیلکی برمیگردد که شاید با کمی ایجاد تغییر و گستردگی تئوریک در همان متنی که بهعنوان بیانیۀ این جریان شناخته شد قابل تصور و دستیابی بود، که متأسفانه تاکنون میسر نبوده و نشده است و بهجای این بر طبل بهبنبست رسیدن آن میکوبند.»
در اوضاع و احوال اینچنینی کار انتشار کتاب آن هم «هسا شعر» قابل تقدیر و پسندیده است، چه میتواند اثباتکنندۀ این باشد که همۀ جریانات، مکاتب و ژانرها...، ریشهدار و اصیل و پویا به طاق نسیان و فراموشی دچار نخواهند شد بلکه در سیر تاریخ ادبی تبدیل و یا رهگشای به جریانهای پیشرو دیگر خواهند شد و به زیست خود در قامتی جدید ادامه خواهند داد.
عنوان کتاب برگرفته از متن شعری است که به شاعر دیگر گیلک «رحیم چراغی» تقدیم شده است، شاید بهپاس دوستی یا شاید بهپاس ادای دین و سپاسگزاری بهخاطر زحمات بیدریغ وی در عرصۀ شعر بهخصوص هساشعر.
نه
تی چومانا دیلواپس نییم
پاری وختان خفس
جه آسَمان
قشنگتره
نه/ دلواپس چشمانت نیستیم/ گاهی قفس/ از آسمان/ زیباتر است (ص9).
ترتیب و توالی اشعار کتاب بهدلیل نامشخص بودن تاریخ و زمان سرایش اشعار کار را برای دریافت اینکه شاعر، سرایش شعر را از کجا و چه زمان و بر چه منوال آغاز کرده و تا چه اندازه توانسته به تکامل شعر در انتهای این دفتر برسد، دشوار میکند و لاجرم باید به کلیت کتاب و شعرهای این مجموعه نظر داشت و آن را بهعنوان دورهای کاری یکپارچه پذیرفت و اما برای درک و دریافت مضمون و معنی و محتوای تأویلی آن به تکتک اشعار نظر داشت.
نیکنژاد شاعری دوزبانه است، در زبان فارسی عمدۀ کارهایش در ژانر کوتاه است و در این راه اگر بگویم زبان خاص خود را هم پیدا کرده است، گزافه نیست، او بهدلیل اهمیت دادن به فرم سعی در گنجاندن تأویل و مفهوم متن در لایههای پنهان استعاره و کنایه دارد و به گمان من هم، در این کار موفق عمل کرده است، همین باور و اعتقاد هم، در اشعار این کتاب کاملاً مشهود است. خودش مینویسد: «فرم این ژانر ادبی، ساختارمند است. در شکل معماری و در فرم محتوایی هم چارچوبهای خاصی دارد. هساشعر با اندک فضای واژگانی خود، در شروع و در پایانبندی و در ضرباهنگ و ریتم، ذهن را درگیر اندیشه و تصویر و تخیل میکند (ص6).
این شعر گفته فوق را تأیید خواهد کرد؛
شوروم دره
ما
حمام سونا
گیفتان دره
هوا/ مهآلود است/ ماه/ حمام سونا میگیرد.
شاعر در فرمی منسجم، آمیخته با تصویری عینی در پرداختی مجازی و استعاری، فضایی عینی را در زیست جغرافیایی خود ترسیم میکند.
حسین طوافی شاعر معتقد است که «هساشعر فرمی جادویی است که متأسفانه بسیاری آن را با شعر کوتاه اشتباه میگیرند.»
آخر نخاندم
تی لوچانا
هایکو مانستان
فعل ناره
سرانجام/ چشم غرهات را نخواندم/ مانند هایکو فعل ندارد.
این شاید همان جادوی پنهانشده در هسا شعر باشد که شاعر عتاب و خطابِ چشمغره را در لطافت طبع، چون هایکو میبیند؛ تخیلی که زیباییِای دوچندان به متن میبخشد و به یکی از کلیدیترین اسلوب هایکوسرایی اشاره میکند؛ اینکه هایکو فعل ندارد؛ بدین مفهوم که لذت در آن جریان دارد و ساریست و ادامهدار و با فعل خاتمه پیدا نمیکند.
اِلمانها:
رختآویز، قیچی، عکس، عسل، انگشتر، آلبوم، تابوت و...
استعارهها:
جنگل
جان شورا کودن دره/ جنگل سر و تن میشوید (ص78).
ایتا چیکال آفتابَ امرا با پیمانهای از آفتاب
و... (ص83).
و تصویرهای اشعار این کناب ملموس و بسیار باورپذیر است و شاعر توانسته با اهمیت دادن به فرم و چیدمان درست واژگانی، لحن درستی در خوانش متن ایجاد کند و تأویل خاص خود را در لایههای پنهان متن بگنجاند و مخاطب را به چالش بکشد؛ چه جدای از آنچه خود مد نظر دارد، سهمی هم بهغایت تأملکردنی برای مخاطب در نظر میگیرد و این باید از احاطۀ قابل قبول وی بر تئوریهای نقد نو و اصول تئوریک حاکم بر ادبیات نوین سرچشمه بگیرد؛ البته عدهای شعر را مقولهای جدا و مستقل میدانند. اسماعیل نوری اعلا در کتاب صور و اسباب شعر فصلی را به همین مبحث تخصیص داده و در آنجا شعر را بهعنوان هنری مستقل از ادبیات بررسی میکند.
بوشویی
تنهایی
می همساده بوبوسته
دیفار
به دیفار
رفتهای/ تنهایی همسایهام شده است/ دیواربهدیوار
تنهایی مفهوم خاصی در نزد شاعران دارد. نیکنژاد هم تنهاییهای خود را در شعر، حداقل چند بار در همین کتاب بیان کرده است که یکی از آنها را (برشی از شعر اوست) در پشت جلد کتاب آورده است:
هیکسا ناشتی
تنهایی
کسی را نداشت/ تنهایی
شاعر صیاد سوژه است برای آفریدن و بازآفرینی و حیات نوین بخشیدن به سوژه. شعر (ص ۴۶ کتاب):
دشت
پیران بکانده
جاده پاورانده
کو
علمدار
دشت عریان/ جاده برهنهپای/ کوه علممدار
این خصوصیت را بهعینه با خود دارد. شاعر از باور اساطیری و ایدئولوژیک که بهصورت باوری عام درآمده است و بیشتر کارکردهای شوینیستی و تبلیغاتی پیدا کرده شعری امیدآفرین و هنرمندانه آفریده است. نیکنژاد توانسته برعکس مفهوم اسطورهای سوژه که زایندۀ اندوه و ماتم و دلمردگی است سوژه را به متنی امیدبخش با نوید روشنی و آیندهای آفتابی تبدیل کند. آنجاکه میگوید:
آفتابَ ره
دسته بُردان درده.
برای آفتاب/ دسته میبرند.
ضربالمثلی فرانسوی میگوید: «ترجمه چون زن است، اگر زیباست وفادار نیست، اگر وفادار است زیبا نیست »؛ شاعران گیلکزبان بهدلیل محدودۀ جغرافیایی اندک، خود را ملزم به ترجمۀ اشعار خود میبینند تا بتوانند در گسترۀ بیشتری دیده و خوانده شوند، که ترجمهها گاهی خوب و سلیس است و گاه واژهبهواژه که فقط مفهوم ظاهری شعر زبان مبنا را بیان میکند و قاعدتاً در هر دو حالت از بیان حس شاعرانگی شاعر، تخیل و بار عاطفی آن عاریست و گاهی حتی پیدا کردن واژۀ مناسب در رساندن مفهوم واژۀ گیلکی در زبان فارسی دشوار و دسترسناپذیر است.
سیروس نوذری در کتاب کوتاهسرایی در بررسی هساشعر مینویسد: «آنچه اکنون و عمدتاً ازسوی خود شاعران به فارسی برگردانده میشود بیشتر «دوبلۀ» شعرهاست. شعر باید در برگردان، خود به شعر بدل شود با حفظ امانتداری در اصل متن و این البته کاری دشوار اما بسیار ضروری است.»
در ترجمۀ این مجموعه سعی شده است با فرم نوشتار و کوتاهبلندی سطور و قرار دادن معادلهای تاحدی نزدیک به واژههای اصلی گیلکی به رساندن مفهوم و معنی شعر گیلکی به مخاطب غیرگیلک در خواندن کتاب مساعدت شود، هرچند بر این عقیده هستم که ترجمه نمیتواند به قول کدکنی «صور خیال» را از متن اصلی بیرون بکشد و عیان کند تا مخاطب از همان لذتی سرشار شود که در خواندن شعر به زبان اصلی بهره میبرد.
شاید ترجمه شعر ص ۱۴ بهنوعی بتواند اندکی از نارسایی ترجمه را در بیان زیباییهای شعر گیلکی بیان کند:
آخر نخاندم
تی لوچانا
هایکو مانستان
فعل ناره
سرانجام/ چشمغرهات را/ نخواندهام/ چون هایکو/ فعل ندارد.
مانستان (مانند بودن) به «چون» ترجمه شده و آن را از مفهوم متن اصلی دور کرده است؛ زیرا شاعر چشمغرۀ معشوق را به زیباییهای هایکو تشبیه کرده است؛ درحالیکه ترجمۀ صریح به اصلی تثبیتشده در سرایش هایکو اشاره دارد؛ چون هایکو فعل ندارد! درحالیکه مفهوم شعر در زبان اصلی تشبیه است و از آرایۀ (مانستان) بهره برده است «چون» آن معنی و مفهوم را نمیرساند.
نادر نیکنژاد در متنی با عنوان بعضی از شعرها اینجا (گیلکی) مینویسد: «در ساخت و بافت چیدمان، هرچقدر هم تلاش و مهارت داشته باشی بهنظر به درک لذتی که از متن زبان اصلی یا اول القاء میشود، در زبان ترجمه حاصل نمیشود.»
عکس روی جلد کتاب کار شاعر است و بهدلیل موقعیت زمانی، سوژۀ «شب» رنگ مشکی به جلد بخشیده است، که حکایت از نگاه هنرمندانه و زیباپسند دارد؛ اما در انتخاب عنوان به نظرم میشد بهجای واژۀ «پاری وختان» که بیشتر خصوصیت فارسی به ذهن القاء میکند از واژۀ «گاهگلف» به معنی گاهگاهی، یا واژۀ گیلکیتری بهره برده میشد.
در پایان، یقین دارم که در این متن کوتاه واکاوی همۀ زوایا و زیباییها و احیاناً کاستیهای این کتاب را نتوانستهام عیان کنم؛ اما امیدوارم انتشار کتاب «هساشعرهای نادر نیکنژاد» بتواند برای شاعرانی که هنوز هساشعر مینویسند ولی از انتشار آن خودداری میکنند راهگشایی باشد؛ چون باور دارم هساشعر همچنان میتواند پرچمدار صادق و صمیمی برای زبان و شعر گیلکی باشد.
لازم به ذکر است که در ثبت ترجمههای شعر از نحوۀ فرم کتاب تخطی کردهام و فرم پلکانی ترجمه را بهسبب طولانی نشدن نوشتار افقی نوشتهام با این امید که شاعر محترم به دیدۀ اغماض بنگرند.
با زیبایی شعر عنوان این نوشتار، ن.شتهام را به پایان میبرم:
جی تی لبَ خال
تا تی خاله مو
زندگی
سییا خالبازی بو
از خالِ لبت/ تا طرۀ گیسویت/ زندگی/ فریبی بیش نبود.
بررسی شعرهای گیلکی نادر نیکنژاد
. ,