پیشینه تاریخی مدارس سبک جدید در ایران
چکیده مقاله : تاریخ ۱۵۰ ساله تاسیس مدارس ایران متاثر از وقایع و حوادث پر فراز و نشیب دو قرن گذشته بوده است؛ در این راستا مدرسه دارالفنون نخستین مدرسه ایرانی به سبک نوین توسط امیرکبیر – صدراعظم ایران- با هدف تربیت نیروی متخصص ایرانی جهت تقویت ایران و کنترل اداره کشور در برابر هجوم بیگانگان تاسیس شد و به عنوان نمادی از برنامه اصلاحات بنیادی در ایران شناخته شده است. در ادامه این روند اصلاحی، میرزا حسن رشدیه ملقب به پدر فرهنگ نوین و بنیانگذار مدارس به سبک جدید در ایران در سال ۱۳۰۱ هجری قمری (۱۲۶۲ هجری شمسی) نخستین مدرسه به سبک جدید را در شهر تبریز دایر کرد . در این مقاله مختصری از سیر تحول نظام آموزشی ایران را مورد بررسی قرار می دهیم . این تحقیق از نوع توصیفی – تحلیلی است. و از طریق بررسی منابع مکتوب و جستجوی رایانه ای مقالات علمی تهیه و تنظیم گردیده است.
سیرتحول نظام آموزشی
آموزش در سدههای ۱۲ و ۱۳ ه. ق در مکتبخانهها و مدارس دینی ایران در حدی بود که افراد خواندن و نوشتن و حداکثر احکام دینی را بیاموزند. قبل از به وجود آمدن مدارس به شیوه ی اروپایی، مدرسه اطلاق به اماکنی می شد که در آن تحصیل علم دین می کردند و عبارت بود از حیاطی بزرگ با ساختمان هایی یک طبقه و دو طبقه که ضمیمه ی مسجدی بوده یا به صورت مستقل تنها به خاطر مدرسه ی طلاب دین احداث می گردید. اتاق های آن را حجره می گفتند که هر حجره شامل ایوان و یک اتاق و یک پستو یا صندوق خانه بود و در هر حجره یکی تا چند طلبه منزل می کردند. خرج این طلاب، از درآمد موقوفات مدرسه یا از جانب امام و مرجع تقلید وقت تامین می گردید، که از ماهی یک تومان و دوازده قِران تجاوز نمی نمود، مگر آن ها که کمکی هم جهتشان از جانب اقارب و خویشان یا از شهر و آبادی شان می رسید، عده ای هم که مستقلا عهده دار مخارج چند تن از طلاب می شدند.
معلمان این جماعت را هم (مدرس) می گفتند که صبح و عصر، ایشان را در حجره یا شبستان مدرسه فراهم آورده تعلیم می نمود. دروس این طلاب از صرف و نحو فارسی و عربی و فقه و اصول شروع شده، تا به بیان و معانی و حکمت الهی و دیگر مسائل شرعی می رسید که باید فرا می گرفتند و انتهای کارشان در این گونه مدارس و فراغتشان از این علوم زمانی بود که مدرس اکمال معلومات ایشان را تصدیق نموده، مجتهد یا فقیه وقت به تدقیق و تعمیق و آزمایششان آورده ورقه ی اجتهادشان بسپارد و از جانب خود او را در مسائل شرعی و دادن حکم و فرمان و دریافت حقوق الهی مانند خمس و زکوه و سهم امام و رَدِّ مظالم و غیره وکیل کرده نمایندگی بدهد. (1)
از میان افرادی که این مرحله را پشت سر میگذاشتند، تعداد معدودی که توانایی مالی و علاقه به فراگیری علوم بیشتر را داشتند برای علمآموزی به شهرهای بزرگ و مذهبی که دارای مدارس علوم دینی معتبر بودند میرفتند. از عصر قاجاریه نظام آموزش و پرورش ایران دچار تحولات اساسی شد و به علت مبادلات سیاسی ایران با کشور های اروپایی مکتب خانه ها و مدارس سنتی جای خود را به مدارس نوین دادند.
مدارس عصر قاجار
اولین مدارس نوین در ایران از دوران محمدشاه قاجار شکل گرفتند. اولین مدرسه را کشیشی آمریکایی بهنام پرکینز در ارومیه در سال ۱۲۵۴ ه. ق ساخت که در آن علاوه بر برخی دانشهای جدید، قالیباقی و آهنگری نیز به کودکان تعلیم داده میشد و دومین مدرسه را اوژن بوره(کشیش فرانسوی) در سال ۱۲۵۵ در تبریز بنا کرد(2).
دارالفنون نام مدرسه متوسطهای بود که به ابتکار میرزا تقی خان امیرکبیر در زمان ناصرالدینشاه قاجار برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد. این مدرسه اولین مدرسه ایران به سبك مدارس عالی اروپا بود
با افتتاح دارالفنون در سال ۱۲۲۸ ه.ش توسط امیر کبیر تحولی بزرگ در ساختار آموزش و پرورش به وجود آمد.طبق دستور ناصر الدین شاه، معلمان دارالفنون موظف بودند در رشته مربوط به خود کتابی بنویسند و یا یک کتاب خارجی را به فارسی ترجمه کنند.این مدرسه تا سال ۱۳۲۰ از وضعیت بسیار خوبی برخوردار بود.بیشترین محصل را به دانشگاه فرستاد ولی در دهه های بعد به تدریج و به دلایل مختلف رو به افول نهاد( که در این مقاله مجال بررسی این موضوع نیست) فارغ التحصیلان دار الفنون اکثرا به مشاغل وزارت، سفارت، استادی دانشگاه و... رسیدند. دارالفنون را همچنین میتوان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست.
اما تمابعد از دارالفنون، دومین مدرسه مدرن ایران نیز در تبریز احداث گردید. تأسیس اولین مدرسه طب ایران در ارومیه، مدرسه شوکتیه بیرجند و اولین مدارس دخترانه همچون مدرسه دوشیزگان و مدرسه ناموس که توسط طوبی آزموده تأسیس شد، نیز طی همین دوران شکل گرفت. چنانچه تا سال 1297 یعنی سالهای پایان مشروطه چهل دبستان و هشت دبیرستان در تهران و ده دبستان در حومه پایتخت ایجاد شد و در شهرستانها هم به تناسب جمعیت و پیشرفت معارف هر محل مدارسی برپا گردید.می این مدارس کمابیش به آموزش های عالی اختصاص داشتند و منحصر به فرزندان اعیان و اشراف بودند.(3)
اولین مدرسه ابتدایی که تمامی اقشار جامعه از آن بهره مند شدند با همت «میرزا حسن رُشدیه» در سال 1266 خورشیدی در ایران تاسیس شد.
تحولی نوین در سیستم آموزش کشور
میرزا حسن رُشدیه از اهالی خوش نام تبریز بود که قصد داشت برای ادامه تحصیل از کشور خارج شود اما با خواندن مقاله ای در روزنامه «اختر» که در آن از وضعیت اسفبار بی سوادی در ایران سخن گفته بود، از ادامه تحصیل منصرف شد و برای تحقیق و مطالعه در طرز تدریس الفبا و روش آموزش به دارالمعلمین بیروت که شهرت جهانی داشت رفت.(4)
وی پس از آشنایی کامل با روش صحیح تدریس، اولین مدرسه ابتدایی ایرانی را به سبک جدید در سال 1262 خورشیدی در ایروان تاسیس کرد و موفق شد ظرف 60 ساعت به نوآموزان خواندن و نوشتن بیاموزد. همین موضوع باعث محبوبیت مدرسه رُشدیه در بین مردم شد. تا پیش از این، کودکان پس از 10 سال و با مشقت های فراوان تنها خواندن و نوشتن را می آموختند که این سختی ها باعث بیزاری کودکان از تحصیل شده بود و تنها افراد انگشت شماری باسواد بودند. شکل امروزی آموزش الفبا از ابداعات رُشدیه است. همچنین وی چندین کتاب برای آموزش صحیح کودکان تالیف کرده است.
راه یافتن شیوه
جدید آموزش به ایران
پس از چهار سال اقامت رُشدیه در ایروان و مدیریت مدرسه ای که در آن جا تاسیس کرده
بود، روزی ناصرالدین شاه در راه بازگشت از فرنگ به آن جا می رسد. رُشدیه از فرصت
استفاده می کند و از ناصرالدین شاه می خواهد اجازه دهد در ایران نیز این گونه
مدارس را تاسیس کند تا کودکان ایرانی از نعمت سواد بهره مند شوند. ناصرالدین شاه
که از روش تدریس رُشدیه خوشش می آید با پیشنهاد وی موافقت می کند و رُشدیه همراه
پادشاه، راهی ایران می شود.
در راه اطرافیان شاه که از مورد توجه قرار گرفتن رُشدیه احساس خطر می کنند با مکر و حیله ناصرالدین شاه را متقاعد می کنند که تاسیس دبستان به ضرر سلطنت وی است و به این ترتیب پای رُشدیه به تهران نمی رسد.رُشدیه که تصمیم راسخ گرفته بود تا هرطور شده در ایران مدرسه تاسیس کند، به تبریز باز می گردد و اصول صحیح تدریس را به عده ای از خویشاوندان باسواد خود می آموزد و اولین دبستان ایرانی را در سال 1266 خورشیدی تاسیس می کند.
پایمردی رُشدیه
برای بقای مدرسه
مخالفان ريختندو مدرسه را غارت
كردند و كودكي را از پله ها پرت كرده كشتند . غوغايي سخت برپا شد . باز به مشهد
گريخت و در آنجا مدرسه اي باز كرد. از تبريز شرح رخدادها به نا آگاهان مشهد رسيد .
اوباش عوام ريختند ، مدرسه را غارت و رشديه را مصدوم كردند و دستش را شكستند .
حاكم و صاحب ديوان مشهد اطلاع يافت شكسته بند معروفي را خواسته و به خرج شخصي خود
تيمار داري رشديه را به او سپرد. رشديه براي چندمين بار به تبريز بازگشت و در محله
ليلي آباد مدرسه ديگري را بگشود . اين مدرسه سه سال دوام آورد .(4)
در یکی از این درگیری ها، تعدادی از کودکان مجروح شدند و یک کودک کشته شد. یک بار که وی از دست مهاجمان به مشهد پناه برده بود، اقدام به تاسیس مدرسه در آن جا کرد اما باز هم از دست مخالفان در امان نبود و در پی درگیری دستش را شکستند و ماه ها در بستر بیماری بود.در این میان ناصرالدین شاه در پی یک سوء قصد، ترور شد و سلطنت به مظفرالدین میرزا ولیعهد تبریز رسید. میرزا علیخان امین الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه رُشدیه را برای تاسیس مدرسه به تهران دعوت کرد. رُشدیه هم که تمام آمال و آرزویش تاسیس دبستان و توسعه آن در کشور بود، با اشتیاق تمام بلافاصله مدرسه تبریز را به برادرش سپرد و به سرعت عازم تهران شد. در سال 1275 خورشیدی اولین دبستان به سبک جدید در تهران تاسیس شد.(5)
اما در تهران هم از دست جاهلان در امان نماند. مدرسه رشدیه در روبروی مدرسه دارالفنون واقع شده بود. زمانی که به رشدیه خبر می دهند افراد زیادی به قصد مدرسه روانه شده اند و قصد تخریب مدرسه را دارند دانش آموزان را به سرعت از مدرسه دور نموده و خود با چند نفر از معلمان و نزدیکان بالای پشت بام دارلفنون می رود. جاهلان و اوباشان با بیل و کلنگ و نارنجک در مدرسه را از جا کنده و مشغول تخریب آن می شوند. نقل می کنند که رشدیه این صحنه را تماشا می کرد و می خندید از او سبب خنده اش را می پرسند در جواب می گوید:" این جاهلان نمى دانند كه با اين اعمال نمى توانند جلو سيل بنياد كن علم رابگيرند. يقين دارم كه از هر آجر اين مدرسه، خود مدرسه ديگرى بنا خواهد شد. من آن روز را اگر زنده باشم، خواهم ديد
چند سال بعد با حمایت تعدادی از روحانیون آزاد اندیش مانند سید محمد طباطبایی و شیخ هادی نجم آبادی اندکی از حساسیتها کاسته شد. در بسیاری از مناطق تهران مدارسی به نام مدارس رشدیه تاسیس گردید و مردم زیادی از آنها استقبال نمودند. در اندک مدتی در اقصی نقاط ایران هم اولین دبستانها تاسیس شدند. همچنانکه رشدیه پیش بینی کرده بود از هر آجر مدارش خراب شده مدرسه ای روئید و خود رشدیه با چشم خود، زاده شدن مدارس را یکی پس از دیگری با چشم خود دید.
« مرا در محلي به خاك بسپاريد كه هر روز شاگردان مدارس از روي گورم بگذرند و از اين بابت روحم شاد شود
قدردانی از خدمات حسن رُشدیه به سبک نیما یوشج
یاد بعضی نفرات روشنم می دارد اعتصام یوسف حسن رُشدیه قوتم می بخشد راه می اندازد و اجاق کهن سرد سرایم
گرم می آید از گرمی عالی دمشان یاد بعضی نفرات رزق روحم شده است وقت دلتنگی سویشان دارم دست جرئتم می بخشد روشنم می دارد
نیما یوشیج/ یازدهم اردیبهشت1327
منابع
https://takab.blogsky.com/1397/11/30/post-20 (1)
(2)
باشگاه خبرنگاران جوان کد خبر6521943تاریخ انتشار اردیبهشت97
(3
) عیسی صدیق اعلم، دوره
مختصر تاریخ فرهنگ ایران، انتشارات دانشگاه تهران، 1355، ص 350
(4
) زندگينامه پير معارف رشديه بنيانگذار فرهنگ نوين
در ايران ، فخرالدين رشديه ، انتشارات هيرمند ، تهران 1370، ص20
(5) زندگينامه پير معارف ص39
پیشینه تاریخی مدارس سبک جدید در ایران
مرضیه کلانتری , شماره دوم توتم