اصلاً هیچ کس نمی دانست
که نام ات را
از ساعت هفت و همان موقع همیشگی
از پنجشنبه ای در حاشیه ی کاغذ
تاخیر از خالی میز
از ماهیانی با پیراهن های سیاه
بر گرفتم..
مرکب ات می کنم.. /رنگ می وزد
بر همه ی ضمایر اول شخص
به حروف ساکن صدادار.
تراشه های سایه
نیمی از پیراهنم را تاریک کرده
با این حال/از "تو" می پرسم
چگونه می شود
پاره ای از تنت را بیاندیشی؟
(مثل شکلی از سطر)
رویا
روزها چون یال متحرک تپه
بالا و پایین می روند
در این رفت و آمدها
آینه ای تو.
در پایداری تعادل
بانوعی مرزبندی گذر ناپذیر
پا بر پدال ها و دست در نقره های مهتاب..
در اینجا/باد ها می افتند
ماشه ها/صدای نفس ها
روی پل های خیس خورده را
خفه کرده...
سرازیرشدن به سوی فراموشی
نام دیگر مرگ است/تو می دانی.
آبسالان
آبسالان
توتم , رویامولاخواه