گلوبال ادبی چیست؟
نوشته : جمال بیگ
پدیدهای متشکل از سایههای نامرئی، که با دراختیارگرفتن فضای ادبی و با تکنولوژی مدیریت ذهنی کلمات سعی بر اختهکردن ادبیات و مخصوصاً زبان ادبی دارند. زمانی بردهداری یکی از رایجترین و پرسودترین تجارت جهانی بشمارمیرفت؛ اینک گلوبال ادبی با در اختیارگرفتن کلمات ،زبان را وادار به بردهداری کرده و با خنثی و تهیکردن جنبشی کلمات از درون و بیرون ،تولیدات ادبی را بیخاصیت میکنند.یکی از راههایی که گلوبالادبی در اختیار دارد، شناسایی و بهرهبرداری از افرادی است که دارای بیماری سادیسم و مازوخیسم ادبی هستند.
اصل این بیماری از طریق ژنوم بازیافت شدهای(در اینجا ژنوم به معنی ژنی که خودش را به خواب زده است)با تعییر ژنتیکی(منظور ژنی که تیکِ ذهنی و عینی دارد)از سادیسم و مازوخیسم ذهنی،عینی،کتبی و شفاهی ادبی تبدیل به مازوت خیسم شبه ادبی میکند.دارنده یا دارندگان این بیماری در ادبیات، و بالاخص در شعر، مقید و مجبور و ملزم به مازوت سوزی ادبی میشوند؛ تا بتوانند به جبران مافات که از بیتوجهی جامعهی خوانشگر ادبی بابت انتشار آثار خود میکشند برآیند.
یار اگر ننشست با ما،نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود،از گدایی عار داشت...(حافظ)
حالا این سوال پیش میآید ؛که مرز بین سادیسم و مازوخیسم ادبی با مازوت خیسم شبه ادبی کجاست؟؟چگونه میتوان فرق این دو را از هم شناخت؟درست است که هر دو به دگر و خودآزاری شهره دارند؛ اما مازوت خیسم ادبی باید تفاوت عمدهای داشته باشد. به چند مورد اشاره میکنم.
ابتدا بگویم که، مازوت خیسم ادبی یک مازوت سوز دائمیست ؛که با واکنش غیر ارادی در جهتِ شکستن مرزهای ذهنی و عینی خود و دگر آزاری اقدام به بروز رفتارهایی میکند. که در ادامه اشاره خواهم کرد.
1-ضایعهمندی
نوعی ترومای فردی ذهنیست؛ که شخص مبتلا به این عارضه دچار توهم نادیدهگرفتهشدن میشود. فکر میکند تمام ادبیاتچیها میخواهند او را از صحنهی ادبیات بیرون کنند؛ و جای او را بگیرند. این تروما چنان بر جان و روان و ذهن ضایعمند مستولی میشود، که حتی به سایه ی خود هم شک میکند. این موضوع من را به یاد داستانی میاندازد که جناب ژیژک تعریف کرده است.میفرمایند، شخصی فکر میکند دانهی گندم است، از این رو از تمام پرندگان میترسد؛ او را به کلینیک رواندرمانی میبرند و پس از مدتی بعد از درمان، روانکاوها تشخیص میدهند که خوب شده است و میتواند مرخص بشود .روزی که از در کلینک خارج میشود؛ مجدداً با سرعت به داخل کلینیک برمیگردد. روانکاوها از او میپرسند چرا برگشته است؛ میگوید بیرون خروسی ایستاده است و میخواهد مرا بخورد.روانکاوها به او میگویند تو دیگر دانهی گندم نیستی که بترسی؛ وی میگوید بله، من میدانم که دیگر دانهی گندم نیستم؛ ولی آیا خروس میداند که خروس نیست!!!!؟؟؟؟؟
2-ضایعهسازی
نوعی ترومای عینی جمعیست که فرد با جمعآوری ضایعهمندها به دور یکدیگر سعی در تشکیل یک گروه ضایعهساز که با هماهنگی یکدیگر به پدیدهای که از طرف آن احساس خطر میکنند حمله کرده و سعی بر نابودی آن دارند.و هر از گاهی با یک اظهارنظر سلبی ،توهمات آسیبدیده خود را نشان میدهند. این گروه با دراختیارگرفتن فضای رسانههایادبی و انتشار مقالات بیادبی سعی در کنترل حافظهی جمعی کلمات و هدایت آنها به سمت آثاری میکنند که زبان و معنا را به اختگی برسانند..ضایعهسازی از بدو تولد درحافظهی تاریخیِ ضایعمندها حضور داشته و هرگز از بین نخواهد رفت.
3_تولید ضایعاتادبی
این بیماری نوعی ترومای جمعی و فردی ذهنی،روانی،عینی ،اخلاقی و روحیست که شامل تولیدات بیادبی میشود که ضمن خودآزاری فردی به خودآزاری جمعی میرسد و از این راه به ارگاسم ذهنی و عینی نائل میشود.این افراد برای اینکه تبدیل به یک تودهی تجسمی بشوند در سایهی یکدیگر سوال خنثی شدهای را مطرح میکنند؛ تا از این راه به لذت جمعی برسند و به خیال خود با ضایعهسازی طوری به دیگران القاء میکنند که واویلا!! وامصیبتا!!موجودی پیدا شده که بدون گذراندن سیر تحلیلی ،تطویلی،تکوینی،تدوینی و تنوینی ادبیات، اقدام به راهاندازی حرکتی کرده است که الساعه تمام تریبونها ،رسانهها،فضاهایمجازی، انجمنها و دانشگاهها،جشنوارهها و سازمانهای درون و بیرون را تسخیر میکند و برای همیشه همه را به اسفلالسافلین شوت خواهد کرد. بنابراین شروع به سوختن مازوت بیشتر میکنند ؛تا فضای ادبی را آلوده و مخدوش و تاریک کنند.
یادمان باشد ادبیات نیازمند صداهای مختلف است و معناهای گوناگون از دل همین صداهای متمایز برخواسته میشود که با ساختار و فرم جدیدی بهدنیا میآیند.طرح تعامل و همجواری باعث میگردد معنا ،از بیمعنایی سبقت بگیرد؛ و به زندگی شاعرانه تجلی ببخشد. هر صدایی سوژهایست که به معنا پیشنهادهای تازه میدهد؛ تا چرخه ی گفتمان به دور خورشیدهای روشنی بخش بچرخد.
حالا نتیجهی اخلاقی این نوشته چه میتواند باشد و به اینها چه باید گفت، بماند تا فرصتی دیگر اما ازآنجا که تاریخ پاککن بی تعارفی دارد؛ وخوب میداند چه کسانی را پاک کند بهتر است دست از مازوتسوزی بیادبی بردارند و بگذارند ادبیات نفس سالمی بکشد..خیالتان راحت !! حواس کلمات کاملاً جمع است.
ویراستاران:
مژگان معدنی – شهرزاد محمدی
گلوبال ادبی چیست
توتم , رویامولاخواه