زن/بیل
از عبارت زخم می آید
تکیده گی صدا!
بمانی رنجور/
با زن/بیلی به شمایل دشنه
تردد دارد در فقدان دو استکان نگاه.
دست ببر در انسداد عروقِ همه چیز بر وفق مراد است/
در سنتِ دست روی دست بسیار!
چه غمگنانه عطری دارد/
رستگاری این سروده
و ظرف هایی بیات/
تلنبار در اندرونی زنی که هرگز
متعارف نبوده است
و نبودنش تاوانی از انحای بودن!
در جزایرِ دقایق فقید
هر گزگزی
قناری مغمومی/
در عکس دسته جمعی جریحه هاست
و بلوغ دیررس مزامیر لب ها.
اقرار می کنم هر بار
گز گز زنی گسترده را در بساوایی ام
مسرانه کاویده ام
به سان کنجکاوی گیاهی در تراخم سنگیدن
با اسب ها که شیهه شان
در دکلتهی تاکسی درمی/
به لختهگی می گراید
دویده تا ارتفاع شریف روزنه
برف تر از کفن ترین کلمه
در سراندیب راهی یائسه
قورت داده ام هوش برزخ را
و با دست چپم/
اسکیزوفرنیِ همه چی چیز روبراه است را
بیل زده ام با لکنت ام!
تلاقی ساکنینِ کسالت
شریطه می بافد از شلیک هجاها
چه می تواند باشد سنگ
جز کلمات که بازوهایم را نچشیدند!
در تزاحم گزمه های پرهیز/
ترس ها را داخل خمیازه های گربه ای خانگی
آنکارد نکردم
چه پوچ!/ کز کرده دهانی آغشته به قطعه ای از بهشت زهرا
و سربازی راه خانه اش را سیاسیون
اندوده به قیر ویر/گول ها! ...
بگو!!
غریزه لب هایم
چگونه
میان لمه هایی از لبخند بلمد؟!
سولماز_نصرآبادی
زن/بیل
توتم , رویامولاخواه