«خوانشی بر مجموعهداستان رویای عشق از حمید نیسی»
سارا محمدینوترکی
تجربه واقعی در داستان اصیل است، حاصل سختکوشی است و مایهی لذت.
«هیچ آهن آبدیدهای نمیتواند قلب را چنان بشکافد که نقطهای که در جای درست گذاشته شده است.»
ریموند کارور
داستانهای مجموعهی رویای عشق بر اساس واقعیت نوشته شدهاند؛ لذا حاصل تجربه زیست مؤلف جوان آن به شمار میروند. تجربههایی که گاه بهصورت عین، نمایشی و خاطره توسط منِ راوی روایت میشوند و گاه دانای کل نامحدود که واقف به امور درونی و بیرونی حادثه، واقعه و شخصیتها و تیپهای داستانی است. نویسندهی این مجموعه با استفاده و استناد به یک موضوع که کانون خانواده است داستانهای متفاوتی را برای مخاطب رقم میزند. داستانها از عنصر تعلیق برخوردارند، از این جهت برای مخاطب جذابیت ایجاد میکنند تا سمتوسوی داستان را تا پایان دنبال نماید. راویهای داستانهای این مجموعه بدون اینکه جانبدار باشند، بدون هیچ پند و اندرزی، آموزندهاند. آنچنانکه با هر خوانش، مخاطب میداند به خانوادههای این داستانها و تربیت و سبک زندگی کردنشان نقد وارد است. من راویهای این مجموعه، متد مشابهی برای روایت داستان دارند و لحن آنها به هم شبیه است.
شخصیتهای داستانهای این مجموعه، با یادها و خاطرههای مربوط به گذشته موقعیت فلاشبک را در داستانها به وجود میآورند که در گسترش پیرنگ و باورپذیری داستانها سهم مؤثر و بهسزایی دارند. خاطرهها سوبژههایی هستند که عین و واقعیت را همراهی میکنند؛ همچنانکه در عالم واقع نیز وجود امور بیارتباط به گذشتهاش نیست. گاهی داستان حادثهمحور است؛ مثلاً با یک سانحهی تصادف داستان شروع میشود و تعلیق پابهپای حادثه جلو میآید.
در داستانهای حمید نیسی زنان اغلب پیر، افسرده، نگران، تنها و بیمارند. زنها اغلب در آشپزخانه زحمت میکشند و در مواردی از نظر سواد و فرهنگ با همسراشان همخوانی ندارند. این خانوادهها فرزندانی دختر دارند که رابطهی خوبی با پدر ندارند. گویا دنیای مدرن با ایجاد فضاهای مجذوبکنندهای چون دسترسی به گوشیهای همراه به شکاف بین نسلها دامن زده است. فضای داستانها در بیشتر روایتها تعیینکنندهی بوم یا محیط و مکان شهر خاصی نیستند. اغلب آپارتمانی و شهرنشیناند. خانوادههایی که بهرغم شهری بودنشان، از امکانات رفاهی کمی برخوردارند و شغل نانوآبداری برای امرار معاش ندارند. بیشترین ضربه این جامعهها این است که درواقع عشقی بین آنها وجود ندارد. عشق برای آنها رؤیایی دستنیافتنی است. مردان این مجموعه دچار مرگ روحی و جسمی شدهاند. یا عشقهای آنها در حادثه یا بیماری ناعلاج مردهاند و در قبرستان به خاک سپرده شدهاند یا زندهاند؛ اما روابط تیره و تاری با همدیگر دارند و در زمان بزرگسالی همدیگر را ملاقات میکنند..
تصادف، بیماری، بیکاری، ریزش ساختمان، طلاقهای عاطفی، حادثههای مخصوص به زندگیهای شهری و آپارتماننشینی، قتل و جنایت، خیانت، سوژههاییاند که نویسنده آنها را برای داستانهایش انتخاب کرده است. برخی از این داستانها دارای پایانی بازند؛ از جمله: داستان «افسانه» شگرد قابل تحسینی دارد. این داستان از آخر شروع میشود. راوی این داستان، مردی مالباخته است که به زندهماندن یا خطرنکردن فکر نمیکند. او همسرش را از دست داده و فکر میکند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. داستانی تأثیرگذار که با برگشت زمان ازسوی راوی، به خواننده عرضه میشود. عنصر تعلیق خواننده را تا پایان همراه میسازد. داستان عنوان هوشمندانهای در خود دارد. گویا همهچیز راوی، به افسانه مبدل شده است. همهچیز تعریف و روایت میشود؛ اما وجود خارجی ندارد. حسآمیزی این داستان ذاتی است و نویسنده با مهارت تمام از تصنع و دستکاری برای ایجاد حسهای اجباری خودداری ورزیده است. حمید نیسی در ساختن صحنههای داستان نیز مهارت خاصی دارد. در هر داستان با صبوری تمام صحنههای لازم را روبهروی مخاطب داستانش میگذارد. یکی از علتهای طبیعی جلوهدادن واقعیت، همین صحنههای کاربردی و زندهاند که نویسنده آنها را در هر داستان اجرا مینماید.
داستان «افسانه» تا پایان، تعلیق خود را حفظ مینماید و با پایان باز فکر خواننده را به جستوجو وامیدارد که تصمیم مرد چه تصمیمی خواهد بود.
داستان «آینه» به داستانهای مینیمال شبیه است. نقشآفرینان میآیند و میروند. شخصیتها متحول نمیشوند. علتها و معلولها در کوتاهترین زمان بهصورت ضمنی معرفی میشوند. آینه برای مادری که کودکش را از دست داده، وابستگی به همراه آورده؛ اما ناپدری نسبت به این وابستگی حسادت دارد. او در گذشته هم نسبت به فرزندخواندهاش جفاهایی ناحق روا داشته است. همسر را برای غریزهای آنی در کنار خود جای داده و با یادآوری به فرزندخوانده که کودک است، گوشزد میکند: «میفرستمت پیش پدر دیوثت!»
ایده و طرح شکل گرفته، مینیمال غمانگیزی را به مخاطب نشان میدهد. این مینیمال، با بازگشت به گذشته در کوتاهترین زمان اطلاعات را به خواننده میرساند تا داستان با خللی مواجهه نگردد. گرچه علت این آزار از طرف ناپدری در داستان برای مخاطب آشکار نیست؛ اما در توسعهی این پیرنگ میتوان گفت پدر تیپ و نمایندهای از پدرانی است که زن را بهخاطر غرایز خود دوست دارند و از تعلقات مرد دیگر نمیخواهد یادگاری در خانه داشته باشند. داستان پایانبندی خوب و هنرمندانهای دارد. آنکه دچار غرور کاذب و خودپرستی است چهرهاش بر روی زمین تکهتکه میشود. این شکستن تذکری و ضربهای برای ناپدری است تا در خودش تحولی ایجاد کند.
داستان «ملاقات» داستانی علتمند است. عنوان داستان بار مفاهیم روایتشده را بر دوش میکشد. حشو و زوائد در آن به چشم نمیخورد. داستان از دریچهی نگاه من راوی روایت میشود. داستانی که با شگردهای روایی درست، موجب گردیده تا خواننده را در پی یافتن با روایت همراه سازد و بهدلیل وجود روابط علت و معلولی قابل قبول، آن را باور نماید.
داستان «ملاقات» از ابهام هنری خوبی برخوردار است و در عین حال، در آن تعقیدی برای دریافتهای خواننده به وجود نمیآید. داستان ملاقات، خوشآغاز است. از جایی شروع میشود که شخصیت اصلی داستان یعنی رضا از زندان آزاد شده است و تصمیم میگیرد برای دیدن دوستش قاسم که حالا در قید حیات نیست به آرامستان برود. فضاسازی داستان قابل قبول و قابل تجسم است.
داستان «جدال» و «برج انتظار» حال و هوای بومی و جنوبی دارند. زاویه دید این دو داستان دانای کل نامحدود است. لهجهها در این دو داستان به هم شبیهاند. هر دو با نقل و توصیف شروع میشوند. داستان «جدال» سیری خطی دارد.
بنیان داستان «برج انتظار» بر حادثهی بیرونی گذاشته شده است. پایان هر دو داستان بر حسب اتفاقی غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی رقم میخورد. در بطن هر دو داستان هولوولا وجود دارد.
مخاطب میتواند با بهخاطرسپردن حادثه برای دیگران آن را تعریف کند. شخصیتها به همان میزان معرفی میشوند که لازم است. صحنهها کوتاه و مختصرند. هر دو زمان حال را نشان میدهند. هر دو پایانی نادر و بر اساس شانس، بخت و اقبال(خواببودن نگهبان و فرار از قانون) و حادثه (فرو ریختن ساختمان متروپل آبادان) دارند.
مجموعهداستان رویای عشق، داستانهای روزگار نویسندهاش هستند. نویسندهای که فرزند زمانهاش است. زمانهای که در حال پوستاندازی است و هر نویسنده برای داستان خود سبک و سیاقی برمیگزیند که قابل مقایسه با نویسندهای دیگر نیست. حمید نیسی تمام اهتمامش در این مجموعه بر آن بوده تا داستانی بنویسد که خصلتهای داستانی داشته باشد و دوم اینکه در مجموعههای بعد با کسب تجربههای جدیدتر تمهیدات زبان، تکنیک، فرم، لحن که لازمهی یک داستاننویس حرفهای است، برای خلق داستانهای دیگر نیز فراهم آورد. چنانکه آرمان تمام داستاننویسان معاصر بر اساس همین الگو بنا نهاده شده است.
پینوشت:
مجموعهداستان رؤیای عشق نوشتهی حمید نیسی است که ده داستان کوتاه را در خود جای داده است. این کتاب در سال ۱۴۰۱ خورشیدی با تیراژ ۵۰۰ نسخه ازسوی انتشارات خیابان به چاپ رسیده است.
خوانشی بر مجموعه داستان رویای عشق
توتم , رویامولاخواه