فلسفهی اخلاق کانت چه تعبیری دارد؟ فلسفهی عقلانیت و فضیلت؟
نوشته: «آیدین آریایی»
مکتب اخلاقی امانوئل کانت، از نگاه مشهورترین تفسیر فیلسوفان اخلاق، یک مکتب اخلاقی وظیفهگرا محسوب میشود. در مکاتب وظیفهگرا که در مقابل مکاتب غایتگرا قرار میگیرند، فعل اخلاقی زمانی ارزش اخلاقی پیدا میکند که تنها با انگیزهی اطاعت از وظیفه انجام شود.
در مقابل، مکاتب غایتگرا ارزش اخلاقی افعال را با توجه به غایات و یا نتایجی تعیین میکنند که آن فعل ایجاد میکند. از نگاه کانت، چون عقل عملی واجد یک دسته گزارههای بدیهی ارزشی است که خاستگاه الزامات اخلاقیاند، یگانه منبع برای قانونگذاری اخلاقی تلقی میشود. بنابراین در فلسفهی اخلاق کانت، زمانی یک فعل ارزش اخلاقی پیدا میکند که تنها با انگیزهی اطاعت از قانون عقل عملی انجام شود؛ صرفِ نظر از اینکه آن فعل به هدف مطلوب و یا اساساً هدفی برسد.
برای اثبات اینکه قانون اخلاق برآمده از عقل عملی است که در میان تمامی انسانها مشترک است، کانت از تجربههای جزئی اخلاقی شروع میکند که برای تمامی انسانها وجود داشته است. به عقیدهی کانت، همه انسانها اگر زندگی خود را مرور کنند شرایطی را خواهند یافت که در آنها اخلاقی عمل کردهاند. مانند اینکه به شخص نیازمندی کمک کردهاند، در شرایطی که میتوانستند دروغ بگویند، صادق بوده و راست گفتهاند؛ حتی اگر راستگفتن به ضررشان تمام شده باشد...
کانت میگوید؛ اگر تمامی این مصادیق جزئی را به خوبی بنگرید، خواهید یافت که همگی از یک وعظ درونی تبعیت کردهاند. گویی واعظی درونی وجود دارد که هماره انسانها را موعظه میکند تا اخلاقی عمل کنند. اما این ندای درونی خود گواه روشنی برای وجود قانون کلی اخلاقی است که بنیانگذار آن عقل عملی انسانها است.
کانت میگوید؛ این ندای عقل خطاب به ارادهی انسانها برای اخلاقی زیستن، بسیار روشن و بسیار مقاومتناپذیر و رسا است، حتی برای عادیترین مردم! از اینرو، مطابق با فلسفهی کانت، قانون اخلاق قانونی عقلانی است. اما این مسأله همهی فلسفهی اخلاق کانت نیست؛ بل فلسفهی اخلاق کانت پایهی دیگری نیز دارد که بایستی با تمرین و ممارست به ملکهای نفسانی تبدیل شود. کانت آن پایه را "احترام" نام مینهد.
در مکتب اخلاقی کانت، مفهوم احترام به قانون اخلاق بسیار مهم است. بههمین دلیل، در توضیح معنای وظیفه یا تکلیف، کانت در فصل سوم کتاب "نقد عقل عملی" ابتدا به تشریح معنای احترام میپردازد. سپس، تنها افعالی را دارای وجاهت اخلاقی میداند که از سر احترام به قانون عقل عملی انجام گیرد.
اگر فاعل اخلاقی، عمل اخلاقی را با احترام به قانون اخلاق انجام دهد، آن عمل هم وجاهت قانونی دارد و هم وجاهت اخلاقی. از اینجهت، باید به تبیین چیستی احترام و نحوهی بهدست آوردن این ملکه در جایگاه یکی از پایههای فلسفهی اخلاق کانت بپردازیم.
کانت برا تشریح مفهوم احترام، از واژهی "تسلیم از روی اکراه" استفاده میکند. وی میگوید؛ در ابتدا قانون اخلاق تکلیفی را بر ارادهی ما متعین میکند و از ما میخواهد که مطابق با آن عمل کنیم. این تکلیف نوعی تعین برای انجام اعمال را، هر چند که از روی اکراه باشد، در بر دارد. از اینجهت، چون در ابتدا اینگونه تسلیم محض شدن با تمایلات در تعارض است، تا حدی با الم همراه است.
اما از سوی دیگر، لذتی بالاتر در اثر ممارست این شیوه حاصل میشود که هرگز نمیتوان آن را با لذتهای مادی مقایسه کرد. این محدودیت ابتدایی و ظاهری حاوی امری متعالی است. میتوان از این تعالی که منحصر در عقل عملی انسانها است، به خودآیینی تعبیر کرد.
اگر این مراحل تکرار شود به علاقهای کاملاً متفاوت دست پیدا میکنیم که از تمایلات سطح پایین، آزاد و از هیچیک از آنها ناشی نشده است. این احساس به نامی مخصوص، یعنی احترام موسوم است. کانت بهصراحت بیان میدارد که ملکهی احترام به قانون اخلاق از یک سو سبب میشود که آدمی بر تمایلات خویش سیطره یابد، این سیطره هماره با یک فرضیه سلبی از وضعیت خویش، یعنی همان خرسندی معقول از شخص خودذبه یعنی یک قانونگذار همراه است. این التذاذ دستکم بهجهت خاستگاهش شبیه به همان استغنا ذاتی است که فقط میتوان آن را به موجود متعال نسبت داد.
از سوی دیگر، احترام به قانون اخلاق سبب ایجاد ملکهای در انسانها شده که باعث میشود انسانها به قانونِ قانونها، آرمان قداست، نزدیک شده و در سلوکی پیوسته و بیپایان به آن تشبه پیدا کنند.
در نهایت، در اثر نیل به این ملکه، اشتیاق متناسب با آن ملکه پیدا میشود. معنایِ این اشتیاق آن است که حتی امکان میلی که او را به تخطی از آن قانون ترغیب کند، در وی موجود نیست.
کانت در بخشهای پایانی کتاب "نقد عقل عملی" بهتعبیر خود میخواهد، کلیترین دستورهای روششناسی تربیت و تمرین اخلاقی را خاطر نشان کند. وی دو تمرین برای بهدست آوردن فضیلت احترام به قانون اخلاق را مطرح میکند. در مرحلهی اول، فقط مسأله این است که قضاوت دربارهی اعمال بر مبنای قوانین اخلاقی را بهصورت مشغلهای عادی و گویی بهصورت عادتی درآوریم.
این مسأله با دقتی عقلی حاصل میشود که هماره از خود بپرسیم که آیا فعل مذکور وجاهت اخلاقی دارد، یا صرفاً مبتنی بر یک اصل الزامآوری غیر از قانون اخلاقی است؟ بدینسان میآموزیم که چگونه میان انواع مختلف تکلیفی که در آن واحد با آنها سروکار داریم تفکیک کنیم.
سپس بایستی به این توجه کرد که حتی اگر فعل مذکور با قانون اخلاق مطابقت داشت، آیا از ملکهی احترام به قانون انجام شده است یا نه؟ آرامآرام با این روش، ملکه یا فضیلتی برای ما حاصل میشود که به قانون اخلاق جمالی میبخشد که تحسین میشود و خود فاعل اخلاقی نیز از آن لذت میبرد.
در تمرین دوم، باید به خلوص اراده از طریق عرضهی روشن ملکه اخلاقی توجه کرد. این مسأله بدین معناست که هماره باید ببینیم که امیالی نظیر خشم، کینه، نفرت و... تأثیری در موجب ساختن اراده نداشته باشند. اگرچه این تمرین در ابتدا باعث ایجاد احساس الم خواهد بود، اما باید دانست که بهزودی از قید ناخرسندیهای متعددی که معلول این تمایلات است رهایی مییابد؛ قلب آزاد میشود و باری که همیشه بهشدت تحت فشار قرارش میداد از دوش آن برداشته میشود. وقتی احترام به قانون اخلاق که درواقع، احترام به خویش است تثبیت شد و وقتی بیشترین هراس را از این داشت که نکند در مقام محاکمهی نفس، خویش را در نظر خویش بیارزش و شایستهی نکوهش بیابد، در آن صورت هر ملکهی اخلاقی نیکو را میتوان به آن القا کرد. زیرا این آگاهی در حقیقت، تنها محافظی است که میتواند حریم نفس را از فشار انگیزههای پست و منحط صیانت کند.
ویراستار: «مریم هندوزاده»
فلسفهی عقلانیت و فضیلت
توتم , رویامولاخواه