کتی اکر و جنسیت نوشتار
نگاهی به رمان الجزایر
رویامولاخواه
«زندگی یک انسان وقتی آغاز می شود که دو انسان به نام های پدر و مادر بدون هیچ دلیلی در این دنیا کودکی را وارد این دنیا می کنند. بعد پدر و مادر رو به بچه می کنند و به او می گویند که باید چنین و چنان کند و برای خودش کسی بشود وگرنه پرت اش می کنند بیرون یا رو می کنند به بچه و می گویند »تو حال آدمو بهم میزنی«. بچه می فهمد که زمانی بخشی از یک سوراخ گرم و کامل بوده است نه بخشی بیرون از آن و حالا او برای خودش وجود دارد. او جداست. او خودش است. او معنایی ندارد. گریه ی کودک وقت تولد در اعتراض به این بی معنایی است که ترسناک و ملال آور و دردناک است.»
کتی اکر/رمان الجزایر
«کتی اکر»، نویسنده ی پست مدرنیستی است که در
رمان های خود ،زیست جنسی خود را با شقاوت بدنی که از قید تعین پذیری رها شده ؛بازنمایی می کند.
تا برابری و اعتدال ،صورت مسخ کافکایی را ،در جنبش فمینیستی زنان، شکلی موجه و رها از سرکوب تعین مندی خود ، بازخوانی کند.
سمت گیری «اکر »،در تباین سیاسی جوامع نوین ، در بازآفرینی نمایشی شخصیت ها ،رویکردی اعتراضی و پرداخت جامعه شناسی وی در ایجاد هویت برای زنان ،نشانه های بارزی از هنجارشکنی و منش رهامند وی از سرکوبهای جنسیتی است که در جهان امروز با گذر از مرزهای سنت و خرافه هم چنان مثل چاقویی بر بدن هویت زنان فرود می آید.
فضاهای اروتیک و خلق سیال ذهن شخصیت ها ،در فروپاشی های ضمنی با خاستگاه جنسی فرد، ریشه در بحران های زنانه ای است که «اکر »در تقابل آن، با پورنگرایی و تنانه گری در متن، سعی در رها سازی نوشتار از قید جنسیت مولف در بازنمایی روایت های درونی یک زن است.
«کتی اکر »ممنوعه ها را با وجد از آشکارگی ،در بدن های محصور شده ،رسما به باد استهزا می گیرد و با تأسی گری به اشارات لیبیدو ، نمایشی مستهجن را بدل به اعتراضی از نوع عدالت محور می نماید.
اجرای نمایش در رمان «الجزایر »و وهم بدن هایی که در پرفورمنس نوشتاری ،حالتی معلق در ذهن خواننده ایجاد کرده، عطف گزاره ی تن بخشی به مثابه ی فروپاشی اسارت در تعلق به دیگری است ؛تا مرزهای ممنوعه ی تن ، در بازنمایی تئاترگونه ی پایان کتاب، بحران جامعه ای را که هویت زن به مثابه ی مفعول جنسی بارگذاری شده و حتی نام تمام زنان پیچه پوش رمان، آلت تناسلی آنان نامگذاری شده ،با اشکارگری ،تقابل تفکر غالب را به چالش ببرد.
در اجرای تئاتر، هرمنوتیک هنری بر نوشتار دیالوگها چیره می گردد. تا خواننده بدل به تماشاچی گردد و در پوزیویتیسم ذهنی هر تماشاچی ، جانشینی راوی با خواننده صورت پذیرد و بدن از هموندی خوانش متن به بازیگری در متن روی آورد.
تاویل زبان نمایش، تاویل اندیشه ی «اکر »است که به رشد می رسد. شکل می گیرد و در سیالیت تعریف گذاری شده ،مرزهای جهانی را رد می کند.
«گادامر »معتقد است:«ما همواره از راه تاویل زبانی به اندیشه و دانش می رسیم و رشد کردن در تاویل زبانی به معنای رشد در جهان است».
«کتی اکر »تاویل زبان را با زبان بدن در می آمیزد و این ساختاری نوین از عرضه ی نوشتاری در مدرنیته ی اثاری است که رسالت نوشتار را ،به سمت خلق جنون می برد.
«تفاوت میان نویسنده و جهان اش، دلیل نوشتن است. تمام موجودیت ذهن یک اکسپرسیون است، یک مقیاس فاصله»
ص ۱/پیشگفتار الجزایر/کتی اکر
«هرش» معتقد است«هر متن زندگی ویژه خود را دارد».
«اکر »در رمان خود هر استدلالی را از اندیشه های متن رد می کند و نوشتن را صرفا برای خود نوشتن، فعلیت می بخشد و معنا و تاویل مندی روایت را با ساختار پست مدرنی که از متن برمی آید به لحظه ی آفرینش ،پیوست می کند تا اعتبار نوشتاری در تلفیق نمایه ها، کنش روانی کاراکتر را ،غیرموثق بخواند.
ابژه ی «اکر »در رمان« الجزایر»به نیت مولف یا معنای غیر موثق داستان بر می گردد و ریشه های سرکوب گری در کنش نیت گون بازی ها، سعی در گذر از انفعال هویت زنانه ی چند کاراکتری که در کتاب بارزند، دارد.
محتوای مشترک زنان رمان «الجزایر» نقش مندی آنان را در جامعه ی مذهبی و جهان سومی که بر محور مرد سالارانه که در وجوه درونی ،پیوندی عقیدتی یافته با تقابل این استثمار با وضعیت اجتماعی آن -با استیلای فرانسه بر تمامیت خاک الجزایر -پیوندی اشتراکی از تنی می داند که عمل تجاوز را بر گرده ی خود پذیرفته و با رضایت به آن تن داده است.
آثار «کتی اکر» برای خواننده ی امروزی نوشته شده است.با محتوای روانکاویک ژرف، منطقی مورب و بازی بدن در ذیل نوشتار ، تقابلی از نظم و آشوب و جهانی متال که انقیاد بدن را به سخره گرفته است.
اگزیستانسیالیست گری در «الجزایر »پارانشیم صدایی است که «دلوز »می گوید آنرا در آثار «کافکا »شنیده است.
اپرایی از انهدام و برخاستن و دوباره افتادن..
نگاه «ارفه »در نمایش تنانه ی رمان «الجزایر» همان اشکارگری تعمدی« کتی اکر »است که «ژنت »آنرا به زبان رمان های «پروست »نسبت داده که آنچه نمی گوید را آشکار می کند..
بنیان شالوده شکنی؛ همین گریزهای نمایشی «اکر »از بیان ذهنی راوی است.
«در جهان معنایی وجود ندارد.این آگاهی است که معنا را خلق می کند».ص ۲/پیشگفتار/الجزایر/کتی اکر
«کتی اکر »بدن اش را وقف تاتوییسم می کند تا فلسفه بدن های گسسته از اندام ها را با صورتگری به نقش دیگری از تعین معنا وادارد.
انسانهای خلق شده در داستانهای «اکر» هم قابل تحلیل روانشناختی هستند و هم در عینیت سوژه مندی جامعه می توانند تعبیری حقیقی داشته باشند و هم طرحی از منِ حقیقی« اکر »هستند که در هویت تعین مند وی زندانی شده و رفتار ستیزمآبانه ی وی را از تولد ناخواسته تا مادری که حضور او را نخواسته... تا مناسبات بی قید او در روابط جنسی اش،استعاره ای جنبشی از شکستن تابوها در رفتار اجتماعی زنان امروز را به شکل نمایشی تراژیک، به اجرا در آورد.
در «الجزایر »زنان از دیدگاه زیست شناسیک خود به دنبال توجیه اقتداری هستند که حتی در شخصی ترین رابطه شان-سکس-موجودیت انها را به سمت انفعال
می برد.
حضور «اکر »در موجودیت های روایت شده ؛آشکار است و منِ دیگری در نقش هایی که وی رقم زده،
مبارزه ی «اکر »را به صورت غیبت مولف و جانشینی وی در جایگاه راوی به خواننده القا می نماید.
در آثار «کتی اکر» میل جنسی سعی در تبیین ناکامی های انسان امروز سعی در جهت دهی به ستیزه های جامعه و یا فروپاشی بنیان های خانوادگی است که روان کودکان را در منصه ی ظهور به گودالی از عواطف سرکوب شده پرت می کند ،دارد.
میل جنسی سوژه ی تباین گری در فرم داستانهای
« اکر »را برعهده دارد.
«فروید »میل جنسی را به عنوان عبور از یک سری مراحل رشد و نمو در فرد مشاهده کرده بود.
عدم تطابق کافی با خواستههای این مراحل مختلف میتوانست منجر به تبدیل شدن انرژی لیدینین به «آسیب دیدگی» یا در این مراحل تثبیت شده و در طی بزرگسالی خصوصیات پاتولوژیکی خاصی در فرد ایجاد کند؛
«کتی اکر »با بطلان بر قاعده هدف مندی از نوشتار، نیت مولف را از گرده ی متن بر می دارد ؛تا تعابیر مختلفی از محتوا ،بر تعلق تاویلی متن بارگذاری نماید.
و لیبیدو ابزاری است که نقش مندی انسان امروز را در ستیزمندی جامعه، به شکل یک کنش مسلحانه از حصر جنسیت، رها می نماید و در نهایت به تبیین روابط
بی تکلف ،گسسته از تعلق جنسیتی فرد ،مرزها و قیدها را وارمی رهاند تا بدن از تعلق اندام های جنسی ؛خود مرد یا زن نامگذاری نشود.
کتی اکر و جنسیت نوشتار
توتم , رویامولاخواه