"ذبح اصوات"
سرم را میشویم، از دست میرود
دستهایم را میشویم، از دست میروند
پاهایم را میشویم، از دست میروند
در بند حمام
از دست میروم
صدای تو
از سرم
از دستهام
از پاهام
بخار میشود
جدار رانهات بشارت صبح بود
"خدا سلوک من در پوستت را بیامرزد" بلند میشود از سرم
از دهانم میریزد
طلوع میکند آوازی از حنجرهات
و در خلال خواهش
انحنای عضلاتت واضح است
در کردستان گلویت ناقوس چاقوها بلند میشود
در کردستان گلویت ناقوس اندامها بلند میشود
در کردستان گلویت ناقوس کشتهها بلند میشود
خانه دارم در شاخهای کرگدنی
در مهمانی نعشها
هراس منتشر میشود
و در قیلوله اتفاق
لغت اختلال در ورطه افتاده است
در ذبح اصوات
به رسم اقرار
مستمر است حضور یاد در سنگ سینهام
جریان نور
از ساق های درخت به کِتف کتابها میریزد
کلمات خِلط خونیاند
در سیالیت خیابان
در تَرَک اناری حاضر میشوم
آهنگ حیرانی از جدار حنجرهام دفاع میکرد
آواز میخواند شتری در کلاهم
گوسفندی در کمربندم
گاوی در کفشام
سوگند به کیفیت علفها
الواح اوراد در سنگ سینهام مستمر است
در ذبح اصوات
ماده سگی
خیزان خیزان
سخاوت پهلوهایم را لیس میزند
بیرون میجهد از پهنای پیکرم
صراحت خون
و کشتههای معاصر از سینهام بیرون میریزند.
رسول رضایی
شعر ذبح اصوات
از کتاب ای رنج از تو ممنونم
نشر نگاه
ذبح اصوات
توتم , رویامولاخواه