زن در اسطوره
جلال خسروی
اجازه دهید بار دیگر به گفتهٔ فیثاغورث برگردیم.
یک اصل خوب وجود دارد که نظم و روشنایی و مرد را آفریده است و
یک اصل بد که بی نظمی، ظلمت و زن را آفریده.[۱]
با این حال، این تقابل سابقهای طولانیتر دارد. میتوان آن را در متون اساطیری نیز جستجو کرد و باز یافت. اگر نظریهٔ کهن الگویی کارل گوستاو یونگ را مد نظر قرار دهیم، به این ملاحظهٔ کلی خواهیم رسید که تاریخ انسانی، چیزی جز ادامهٔ اساطیر نوع بشر نیست.
در اسطورههای چینی روایتهای چند گانهای در بارهٔ خاستگاه آفرینش وجود دارد. بر طبق یکی از آنها:
« ... بیش از آن که جهان آغاز شود، تنها گسترهٔ
بی شکلی از بخار وجود داشته است. از این عنصر اولیّه نیروی ین [۲]تولید میشود که تاریک، سرد، سایهدار،
سنگین، زنانه و منفعل است، و نیروی یانگ [۳]که روشن، گرم، آفتابی، اثیری، مذکر و فعال است. تعامل میان ین و یانگ، چهار فصل و دنیای طبیعی را به وجود میآورد. یانگ، باعث ولادت آتش و خورشید میشود و ین، آب و ماه و سپس ستارگان را متولد میکند.»[۴]
شباهت مفهومی بین روایت اسطورهٔ چینی و گفتهٔ فیثاغورث که از ابعاد زمانی و مکانی متباین و حتی قیاسناپذیر ادا شدهاند، بیانگر آن چیزی است که کلود ـ لوی استراوس مردمشناس ساختارگرای فرانسوی کارکرد یکسان ذهن آدمی میداند.
ساخت مذکر جهان در اسطورههای ملل دیگر نیز سابقه دارد. در تبارشناسی خدایان مصری مربوط به منطقهٔ هیلوپولیس، چنین ملاحظه میکنیم:
« آتوم[۵]خدای خورشید نخستین جفتهای نر و ماده را از طریق استمناء یا با آب دهان خود و یا با بر زبان راندن نامشان آفریده است.»[۶]
در اساطیر ایرانی نیز آفرینش از نطفهٔ گیومرث شکل میگیرد. بعد از چهل سال از ریختن نطفهٔ او بر خاک، فلزات و انواع کانیها و نیز درختِ ریواسِ دو شاخهای از زمین میروید، یک شاخه مشی و دیگر مشیانه.
«هرمزد به مشی و مشیانه گفت:
«مردماید، پدر [ و مادر ] جهانیاناید. شما را با برترین عقل سلیم آفریدم. جریان کارها را به عقل سلیم به انجام رسانید. اندیشه نیکاندیشید، گفتار نیکگوئید، کردار نیکورزید، دیوان را مستائید.»[۷]
بررسی تطبیقی آرتور کریستن سن، مبین خویشاوندی میان داستان گیومرث با اسطورهٔ اسکاندیناوی یمیر[۸]میباشد.
وی در طبقهبندی خود این اساطیر را در پیش نمونه[۹]غول اولیه جای میدهد که آفرینش بعد از مرگ این نوع غولها به انجام میرسد.[۱۰]
همانطور که در اساطیر بابل نیز آسمان و زمین پس از کشته شدن تیامات توسط مردوک به وجود میآید.
شایان ذکر است که نمونههای فوق مربوط به دورهٔ متأخر زندگی انسانی است. یعنی مرحلهای که زوال و انحطاطِ مادر سالاری، موجبات تکوین و تثبیت مرد سالاری را فراهم آورد. هزیود [۱۱]اساطیر متقدم را چنین شرح میدهد:
«آفرینههایی ایزدی که خورندهٔ نان و تنها تابع مادران خویش بودند، پس عمری دراز یافتند و هرگز برای ایزدان قربانی نمیکردند و اصلاً نیازی نمیدیدند که با یکدیگر جنگ کنند.»[۱۲]
نکتهٔ قابل تأمل در گفتهٔ هزیود؛ ترکیب خورندهٔ نان و نیز گزارهٔ هرگز برای ایزدان قربانی نمیکردند، میباشد که به مرحلهٔ تولید کشاورزی دلالت دارند. یعنی به دورهای که هنوز دامداری وجه غالب تولیدی نشده بود.
تا آنجا که به تاریخ ما ایرانیان مربوط میشود، بر اساس شواهد و مستندات موجود، این دگرگونی، با ورود آریاییها که شبانانی جنگجو بودهاند و تسلط آنها بر بومیان ساکن در فلات ایران، آغاز میشود. بعد از این واقعه، ایزد بانوان و خدایان چندگانهای که مبین نظم مادینه بودهاند، به تدریج تضعیف شدند و تحلیل رفتند و سر انجام جای خود را به نمادهای نرینه دادهاند.
آن بیرل در کتاب اسطورههای چینی، در مبحث جنسیت در اسطوره ،تبدیل ایزد بانوان چینی به ایزدان مذکر را بررسی نموده است. به اعتقاد وی می توان از گزارش های موجود در تاریخ و ادبیات سنتی، چهرههای فراموش شدهٔ مؤنث را دوباره کشف کرد. به نوشتهٔ او:
« چهرة برجستة خورشید الهة_آمیزه نفس _زی هی [۱۳] از جمله مثالهای بارز در این زمینه است.
داستانهای اسطورهای اولیه روایت میکند که چگونه او مادر ده خورشید بود و پس از سفر روزانه آنها در آسمان جهانی، آنها را تیمار میکرد.
بعضی گزارشها حاکی از آن است که او ارابهران خورشید است. اما نقش او به تدریج تضعیف شد و کارکردهایاش به چهرههای مذکر انتقال یافت. این الهه نیرومند شگفت، به دو خدای مذکر تقسیم شد. یکی از آنها نفس ( زی ) و دیگری ( هی ) نامیده شد و مسئول تنظیم تقویم کشاورزی به شمار آمدند »[۱۵]
در یونان باستان دگرگونی از مادر شاهی به پدر شاهی و شکلگیری و تثبیت نمادهای مذکر به عصر پهلوانی یونان ارتباط دارد.
در تبارشناسی خدایان اُلَمپ، در نظم دوتایی بالا _پایین خدای مذکر از مرتبهٔ والاتری برخوردار است. اورانوس[۱۵]( آسمان ) ایزد نرینهای است که با ایزد مادینهٔ زمین گایا [۱۶]میآمیزد و نسلی از خدایان و غولها را به وجود میآورد.
آفرینش انسان را به پرومته[۱۷]نسبت میدهند. او ربایندهٔ آتش و تعلیم دهندهٔ آدمیان است. او آدمیان را آموخت تا چربی و استخوانهای چهارپایان را به خدایان هدیه دهند و گوشتها را برای خود نگهدارند. با این حال آفریدگان او همگی مرد بودند. پرومته زنی را نیافرید.
«زئوس، زن را بعد آفرید و این کار را به این علت انجام داد که از کارهای پرومته و اهمیتی که به انسان میداد، به خشم آمده بود. او نه تنها آتش را دزدیده بود، بلکه ترتیبی داد که بهترین بخش جانور قربانی شده به انسان برسد و خدایان بدترین قسمت آن را دریافت کنند.»[۱۸]
نگرش مردانه را مشاهده میفرمایید؟ اول این که پرومتهٔ قهرمان، فقط خالق مردان بود. و دوم این که زئوس خدای خدایان، زن را تنها برای انتقام از پرومته و بدبختی مردان، آفرید. در ادامهٔ ماجرا چنین میخوانیم:
« اما پدر انسان و خدایان کسی نبود که زیر با بسیار دلفریب و دوستداشتنی، در هیأت دوشیزهای محجوب و زیبا آفرید. هر کدام از خدایان نعمتی بر او ارزانی کردند، جامهای نقرهای بر او پوشاندند و نقابی بزرگ بر چهرهاش نهادند، طوری که دیدنش باعث حیرت همه میشد. حلقهای از گلهای تازه شکفته بر گردنش بود و تاجی از طلا بر سرش میدرخشید. به این ترتیب زیبایی مفتون کنندهٔ او کامل شد. او را به خاطر هدایایی که دریافت کرده، پاندورا[۱۹] نامیدند که به معنی ( هدیهٔ همگان ) بود.
پس از خلق این موجود زیبا، زئوس او را به همهٔ خدایان و بشر نشان داد و موجب شگفتی و تحسین آنان شد و از این نخستین زن، نژاد زنان پدید آمد. موجودی که برای مردان شیطانی شد، با طبیعتی در انجام اعمال شیطانی.»[۲۰]
پس از این دگرگونیها بود که تکریم آلت تناسلی زنانه، به عنوان نماد باروری کم کم، جای خود را به گرامیداشت آلت تناسلی مردانه داد.
«عجیبترین و نیرومندترین قوای طبیعی نیروی تولید مثل است. پس یونانیان نیز، مانند سایر اقوام باستانی در برابر مظاهر عمده تولیدمثل انسانی نیایش میکردند. همچنانکه حاصلخیزی خاک را میپرستیدند. به این جهت در مراسم دینی مربوط به دمتر و دیونوسوس و هرمس، صورت عضو تناسلی مرد را به عنوان مفتاح تناسل به نمایش میگذاشتند. حتی مراسم آرتیمس پاک دامن، از این نمایش بر کنار نبود. کراراً مجسمهسازی و نقاشی یونانی به ساختن این صورت میپرداخت، و جشن بزرگ دیونوسوس با نمایش این صورت آغاز میشد. معمولاً مهاجران آتنی که در کوچگاهها میزیستند، به عنوان گواهی صلاح و تقای خویش، صورتهای گوناگون از دستگاه جنسی نرینه تهیه و به شهر خود تقدیم میکردند. »[۲۱]
منابع :
[۱]ـ دوبووار. سیمون. جنس دوم. ترجمه: قاسم صنعوی. جلد اول. انتشارات توس. چاپ چهارم ۱۳۸۰صفحه ۵
[۲]- yin
[۳]- Yang
[۴]ـ بیرل آن. اسطورههای چینی. ترجمهٔ: عباس مخبر. نشر مرکز. چاپ اول ۱۳۸۴صفحهٔ ۱۷
[۵] ـ Atoum
[۶] ـ دروش نوبلکور کریستیان. زن در عصر فراعنه. مترجم: دکتر عباس آگاهی. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چاپ اول ۱۳۸۵صفحه ی ۲۲
[۷]ـ بهار مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. انتشارات آگه. چاپ سوم ۱۳۸۷صفحهٔ ۱۷۷
[۸]ـ Ymir
[۹]- به تعبیر یونگ: کهن الگو
[۱۰]ـ ن. ک به کریستن سن آرتور: نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانههای ایرانیان.. ترجمهٔ ژاله آموزگار و احمد تفضلی. نشر چشمه. چاپ سوم بهار ۱۳۸۶
صفحهٔ ۴۲ تا ۵۵
[۱۱]- Hesiod شاعر یونانی سدهٔ هشتم پیش از میلاد
[۱۲]ـ ژیران ف و دیگران. اساطیر آشور و بابل. ترجمهٔ ابوالقاسم اسماعیل پور. انتشارات فکر روز. چاپ اول ۱۳۷۵صفحهٔ ۱۱
[۱۳]ـ Xi he
[۱۴]ـ بیرل آن. اسطورههای چینی. ترجمهٔ عباس مخبر. نشر مرکز. چاپ اول ۱۳۸۴صفحهٔ ۵۷
[۱۵]- Ouranos پسر و همسر گایا و کهن ترین ایزد یونانی .
[۱۶]- Gaia به روایت هزیود گایا تشخص زمین در حال شکلگیری است. او از نیستی سر برآورد و پسری به نام اورانوس زاد. گایا و اورانوس نخستین زوج ایزدی بودند که نسلی از ایزدان و غولها را به جهان آوردند. ن.ک به: اسمیت ژوئل. فرهنگ اساطیر یونان و رُم. ترجمه: شهلا برادران و خسرو شاهی. انتشارات فرهنگ معاصر و روزبهان. چاپ اول ۱۳۸۴صفحهٔ ۳۰۳
[۱۷]- Prometheus
[۱۸]- هامیلتون ادیت. افسانههای
بی زمان. مترجم: پریرخ صنیعی. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.چاپ اول ۱۳۸۷صفحهٔ ۱۰۵
[۱۹]- Pandora
[۲۰]- پیشین. صفحهٔ ۱۰۶
[۲۱]- دورانت، ویل. تاریخ تمدن. جلد دوم. گروه مترجمان. انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ نهم ۱۳۸۵صفحهٔ ۲۰۰
زن در اسطوره
توتم , رویامولاخواه