رسالت کلمات و زبان در بازآفرینی امید
نوشته: «ایمان نمدیان پور»
این پرسش که؛ زبان چگونه میتواند امید را در زندگی و در متن بهمثابه یک نوشتار بازتولیدکند، اساساً یک مسئله مهم و از منظری دیگر میتواند پرسش اجتماعی بنیادین باشد.
زبان در زمینههای اجتماعی خاص خودش، یعنی متناسب با نظامهای فرهنگی و اجتماعی برساخته میشود، و ناممکن بهروایت ویتگنشتاین یک زبان در فضای خصوصی رشد کند. زبان یک قاعده جمعی و فرمهای جمعی و همگانی دارد و نمیتوان از زبانی سخن گفت که صرفاً مختص یک سوژه خاص باشد.
ابتدا باید تبیین کرد، آیا هر زبانی با هر مختصاتی در هر زیست جهانی امکان تولد دارد؟ با یک مثال گزاره خود را بسط میدهم. به عنوان مثال زبان فلسفه در یونان برساخته شده است و آن هم دلایل تاریخی خود را دارد. فلسفه و زبان فلسفی امکان نوع خاص از مشاهده و تحلیل از جهان و هستی را برای مخاطبان ممکن میکند.
از سوی دیگر ما در تاریخ مشاهده میکنیم که زبان وحی و زبان دین در سرزمین اورشلیم برساخته شده است. بیشتر پیامبران در آن مناطق خود و رسالت خود را آشکار کردند. میتوان گفت؛ زبان فلسفه در ابتدا در یونان رشد کرد و در سراسر جهان همگانی شد و زبان دین از اورشیلم برخاست و در جهان همگانی شد.
از این مقدمات میتوان استنتاج کرد؛ زبان موقعیتی تاریخمند و زمانمند دارد، تاریخمند به این معنا که در تاریخ مشخص از حیث تقویمی آغاز شد و زمانمند به این معنا که در توالی زمان خودش را محقق کرد.
زبان امری جدای از مناسبات تاریخی و نظامهای فرهنگی نیست و این مناسبات فرهنگی و اقتصادی هستند که نوع زبان و لایههای کلمات را معنادار و قابل فهم میکنند. باید گفت؛ زبان همان بازنمایی روح تاریخی و فرهنگ زیستهی ما محسوب میشود و امکان رهایی از آن برای ما ناممکن است.
ما همان زبانیم و زبان همان ماست و یک اینهمانی دوطرفه بین منِ تاریخی و زبان که؛ همان من است، در جریان است. میتوان گفت؛ زبان برساخته شدهی جهان من، مناسبات من و موقعیتهای خودآگاه و ناخودآگاه من در طول زمان زندگی است. بنابراین ما با زبان که یک امر کلی محسوب میشود، کلمات را میآفرینیم و کلمات را با توجه به منطق درونی و بیرونی خلق میکنیم. کلمات همان «مای متنواره» هستند، که در تجربیات و تأملات ما تولید، و در زندگی و تجربیات جدید با ادبیات و تجربهای دیگر دوباره ساخته میشود.
بدینخاطر است که زبان آدمیان بهسادگی تغییر نمیکند، ولی در مواجه تاریخی و زیستی با یک جهان دیگر آرامآرام در طول تاریخ ما دچار زبان جدیدی میشویم. جنگ، مهاجرت و مبادلات کالایی و فرهنگی امکانات تاریخی تغییر زبانی را محیا میکنند.
از حیث دیگر و به زبان استوارت هال میتوان گفت ما بهوساطت زبان بهدنبال یک مبادله هستیم، جنس این مبادله میتواند اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ادبی باشد. یعنی ما با میانجیگری زبان، جهان خود را با جهان دیگری به اشتراک میگذاریم و یکدیگر را میفهمیم.
با تمام اختلافات در تفاسیر، جهان را به صورت مشترک درک میکنیم، زیرا دارای تفسیرهای مفهومی مشترک هستیم و این اشتراک با تمام اختلافات به ساخته شدن جامعه و موقعیتهای مشترک منجر خواهد شد.
اگر با این پیشفرضها بخواهیم امید را مورد تحلیل و واکاوی اجتماعی قرار دهیم، باید گفت؛ امید را هم میتوان ساخت و هم نه. اگر زبان بازتاب تاریخی ما باشد، و تاریخ ما پر باشد از شرایط ناامیدی، به سختی میتوان از امید سخن گفت، ولی ناممکن نخواهد بود.
زبان امید بازتاب تاریخی زبان ماست، دستکم در ایران ما با قبض و بسطهای امید و ناامیدی مواجه بودیم و «مای» ایرانی در جدال امید و ناامیدی، بیشتر تمایل به زبان ناامیدی داشت. بدینخاطر زبان و بازنمایی ناامیدی در ادبیات و شعرهای ما نقش پررنگتری دارد، تا سخنانی از جنس امید.
در زندگی روزمره نیز «مای» ایرانی با یک توطئه تاریخی دست بهگریبان است و مدام گمان میکند کسی و یا دستانی بهصورت آشکار و پنهان جهان ما را میسازد. از نگاه رویکرد تاریخ اجتماعی ایران، سوژه در تاریخ ایران اساساً یک سوژه اخته و ناامید کننده بود و همیشه به خود و دیگری بدبین بوده است.
طبق ایده همایون کاتوزیان در کتاب تئوری توطئه در ایران، «حاکمیت خودکامه به این معنا بود که زندگی و مالکیت، شدیداً بیاهمیت و پیشبینی ناپذیر بود و بر اساس اراده و هوس حاکمان و فرمانروایان محلی، تصادف و تقدیر و سرنوشت و نیز مهارتهای فردی در توطئههای فریبکارانه تعیین میشد.
در نتیجه روانشناسی اجتماعی مبتنی بر اینکه هر حادثهای محصول دسیسه است، پدید میآمد و از حدود نیمههای سدههای نوزدهم، این دیدگاه بهطور فزاینده ای به تصمیمگیری فوق انسانی و قدرتهای بزرگ خارجی اطلاق داده شد.».
این روایت یک امر ابژکتیو و عینی در تاریخ ایران است، و خوانش این روایتها در تاریخ ایران به ما نشان میدهد که در پس زمینههای تاریخی ما کمتر لحظات درخشش مردم بهمثابه کنشگران حقیقی، امکانمند بوده است. بهگمانم برای بازآفرینی امید باید علاوه بر پرداختن لحظات حضیض، قعرآلود و تزلزل تاریخی رد پایی تحول و پیروزیها را خوانش کرد.
ردپای پیروزیها و لحظات حضور مردم در صحنههای تاریخی و تکرار و بازتولید آن در متنها و روایتهای ادبی، تاریخی، جامعهشناختی و فلسفی میتواند به بازتولید امید بینجامد.
روایت امیدوارانه زبان مردم که بهگمانم میتواند ساحتی از انکشاف امید در متن باشد، به بازآفرینی امید کمک میکند. امید هر چند در بستر اجتماعی ساخته میشود و برساخته تاریخ است، ولی با انکشاف آن در دل اتفاقات تاریخی میتوانیم آن را بسازیم و بازتولید کنیم. همهی ما میتوانیم راویان امید باشیم و جهان را نه از زوایه فیلسوفان و شاعرانی که خاستگاه یأس دارند، بلکه از دریچهی خاستگاه ایدهی امید خوانش کنیم. با منظر ما میتوانیم امید را در میدان اجتماعی بهواسطهی متن و نوشتارهای امیدوارانه بازتولید کنیم.
همانطور که روایت شکستها ساحتی از جهان «مای» ایرانی بوده است، روایت روزنههای امید نیز، میتواند امید را به یک گفتمان غالب در جهان ما تبدیل کند. جهان به واسطهی سوژهها و ابژهها شکل میگیرد و اساساً وزنهی این دوگانگی را نباید به یک سو متمایل کنیم. در سنت جامعهشناسی، جدال کنشگر و ساختار یک جدال مهم و اساسی بوده است.
پارهای از جامعهشناسان از فرد در برابر ساختار و قدرت فرد در شکلگیری مناسبات اجتماعی سخن گفتهاند و پارهای از جامعهشناسان قرائتی دیگر از مناسبات اجتماعی را بیان کردهاند. در قرائت دیگر، این ساختارها هستند که سوژهها را میسازند و به زبان فوکویی ما هیچ سوژهای نداریم و آنچه هست ساختارهای کلان است که ما را میسازد.
از این حیث امید و ناامیدی را نیز میتوان در تاریخ خوانش کرد، یعنی اینکه برای روایت تاریخ، صرفاً نباید از ناامیدی روایت کرد و یا بهطور مطلق از امید سخن گفت؛ باید به یک دیالکتیت امید و ناامیدی در دل تاریخ تن داد.
در دل این گفتوگوی دوگانه یک سنتز پدیدار خواهد شد. بنابراین کلمات میتوانند با بازآفرینی امید، گفتمان امید را در متنها احیا کنند و از دل احیای امید، افقها و رؤیاهای اجتماعی را محقق کنیم.
رؤیاهایی که به واسطهی هژمونیک شدن ناامیدی مانع روایتپردازی امید در جامعه شد. تجربهی قرون وسطی در غرب و برآمدن عصر روشنگری و شکلگیری جهان مدرن و صنعتی بهواسطهی خوانشِ امیدها و ناامیدیها تحقق یافت و غرب با بازسازی امید از دل مناسبات سنت و ابداع امید به زیست مطلوب نزدیک شد.
رسالت کلمات و زبان در بازآفرینی امید
توتم , رویامولاخواه