مصاحبه اختصاصی توتم با نویسنده شاعر منتقد خانم مهری رحمانی
پرسشگر:سردبیر رویامولاخواه
ویراستار و برگردان گفتاری مصاحبه به نوشتار : شهرزاد محمدی
مولاخواه: در معارفه ادبی چندان که مصطلح است شمهای از آثار ادبی مصاحبه شونده برای مخاطب عام عرضه می شود اما توتم ضمن ارادت تام به میهمان مجله برای ایجاد فضایی صمیمی از شما که به غیر از شناسه ادبی ویژگی اخلاقی ادیبانه و پر از مهر را دارید و به شخصه حسن اخلاقی تان را بسیار دوست دارم لطفا از خودتان و آثارتان برای مخاطبان توتم صحبت کنید.
رحمانی: از حسن نیت و محبت شما سپاسگزارم. امیدوارم صدای آثار شما به مردمان آنسوی مرزها برسد و دنیا بداند چه زنان سرسخت و مهربانی ادبیات ایران را پشتیبانی میکنند. در این شرایط بغرنج جامعه ما.
آثار من در دو حوزه ادبیات و روانشناسی شکل گرفته اند. در بخش ادبیات هفت رمان نوشته ام. با عناوین : درد تکرار؛ آنجا باران می آمد؛ شب آبی؛ زن قراردادی، بگذار مادر بخوابد؛ پرده را کنار نزن اینجا مدرسه دخترانه است؛ نامه های عاشقانه یک زن؛ یک مجوعه داستان چاپ نشده و چند رمان نیمه کاره و حدود 50 مقاله نقد داستان کوتاه و شعر و نقاشی و سینما در مجلاتی چون دنیای سخن؛ آدینه؛ و چند مجله دیگه به چاپ رسیده.
هفت کتاب شعرهم از من به چاپ رسیده با قالب های سپید و فراسپید با عناوین: دارم شبیه خودم می شوم؛ بیگ بنگ تردید، یک خوشه زن؛ تو حادثه ترین انتخاب منی؛ آه زاده بی اسب؛ من نور خورده ام بگذار درتاریک بمانم و بمب فالوس که متاسفانه هنوز مجوز چاپ دریافت نکرده است.
از آثار تحلیلی ادبی و روانشناسی من: سهراب جانی که ناشناخته رفت؛ که درباره جهان بینی سهراب است؛ سهراب پیامبر سبز؛(برنده جایزه دوم صدای پای آب) تحلیلی مثنوی از دیدگاه روانشناسی یونگ؛ چهارجلد روانشناسی یونگ به زبان ساده؛ سالار های غمگین؛ ریشه های فرزند سالاری در ایران و راهکارهای ممکن؛ آیا موفق بوده ایم، نقد وانشناسی و خودیار. عشق و ارتباط جنسی؛ حافظ نفیس طلایی که شرح و تفسیر هر غزل از دیدگاه روانشناسی و عرفان و نگاه رندانه حافظ است: 365 جلد کتاب روانشناسی جیبی هر کتاب تحلیل یک نکته روانشناسی است.
مولاخواه: نظر به اینکه در آثار شما فضای آموزشی برای نوآموزان و ره جویان ادبی حاصل آمده نظرتان در مورد نسل جدید که کمتر خوانشگر و بیشتر در صدد شهرتاند چیست؟
رحمانی: ما در زمانهای زندگی میکنیم که به نظر من به شهرت واقعی رسیدن کار دشواری است .شهرت واقعی یعنی ماندگار شدن و خوانده شدن آثار در زمان حیات به ویژه بعد از مرگ. ممکن است حضور مدام درهمه محافل و برقرارکردن ارتباطات گسترده نام کسی را بر سر زبان ها بیندازد اما این نوع شهرت زودگذرو کاذب خواهد بود. بنابراین؛ بجای فکر کردن به شهرت بهتر است آثار، توسط مخاطبین جدی خوانده و تحلیل شود. و از این طریق با به چاپ رساندن آن تحلیل و نقدها تاثیر لازم را بر ادبیات در مسیر شدن آن، به سوی آوانگارد بگذارد. زمان شاخص شدن هنرمند و یا ادیب گذشته است. چون تعداد ادیبان و هنرمندان رو به افزایش است. دیگر نمی شود به شهرت فروغ، سهراب، شاملو رسید. باید بیشتر به مسیر رشد ادبیات ایران رسید که در این مسیر افرادی درحال تلاش و آفرینش هستند. سیر حرکات خلاقانه و متفاوت است که این مسیر را پر رنگ تر میکند. برای رسیدن به چنین هدفی باید مطالعات همه سویه داشت. امروزه ادبیات و هنر نمیتواند جدای از فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ تحلیلی و... باشد و علاوه بر این دارا بودن استعداد ژنتیکی نیز لازم است. صرف تلاش به جایگاه خاصی نمیرسد.
مولاخواه: نظر شما در مورد آوانگاردیسم و پیشرویی در عرصه شعر و یا تعاملات ادبی در هر زمینهای چیست و برای نیل به این منظور چه راهکارهایی پیشنهاد میشود؟
رحمانی: به باور من بدون مطالعه دستاوردهای گذشته نمیتوان به آوانگاردیسم دست یافت. زیرا لازمه بدست آوردن و پیروز شدن عبور کردن است. بدون دانش گذشته از چه چیزی میخواهیم عبورکنیم؟ تا ندانیم بدون آگاهی از سبک ها و جریان های گذشتگان چگونه می شود نظریههای ادبی امروز را درک کرد؟ و برپایه آنها به نوآوری و خلاقیت رسید؟ درخت بیریشه چگونه میتواند رشد کند. برای مطالعه نظریههای فلسفی و ادبی و هنری روز نیازمند اشراف بر گذشته این میدانها هستیم. وگرنه از مطالعات دانش روز دچار تکرار و بد فهمیم می شویم.
مولاخواه: بازار جعل و نشرکلاژ گون نوشته ها و حتی در مقوله نقد فرافکنی و چیدمان های بی ربط از آثار غربی به چشم میخورد در این آشفتگی صدای کاوشگران حقیقی و ره پژوهان واقعی چگونه می تواند به گوش مخاطبین واقعی برسد.؟
رحمانی: تقلید، جعل، کلاژ در آثار چاپ شده به ویژه آثار جوانان رواج تاسف انگیزی دارد. ممکن است مخاطب عام متوجه نشود اما؛ مخاطب خاص وحرفه ای میتواند سره را از ناسره تشخیص دهد. کسی نمیتواند به این افراد بگوید ننویسید. ولی در برابر این حرکات فیک میشود به دنبال آثار حقیقی ادبی هنری گشت و روی آنها کار کرد. این از وظایف دست اندکاران ادبیات و هنر است. باید خود را موظف بدانند به خوانش و نقد حرفهای آثارآوانگارد و اشاعه آنها در میان مخاطبان جدی. با شما موافقم در برخی از نقدها شاهدیم که منتقد رمان یا مجموعه شعر را ابزار برون ریزی نقد دانش تقلیدی خود از غربیها کرده و به چیزی که کمتر می پردازد نقد خود اثر است.
مولاخواه: در مورد شعر فراسپید و جریانات شعر و نامگذاری های موجه یا غیر موجه چه نظری دارید؟
رحمانی: در مورد نحله های شعر آوانگارد بیشترین آگاهی را در مورد شعر فراسپید دارم. شما هم می دانید یک مجموعه شعر من به نام "بمب فالوست "به سبک فراسپید است و مجوز چاپ نگرفت. این نوع شعر، شعر زبانی است و متن بر محور فلسفه زبان آفریده می شود. ویژگی های خاصی دارد از جمله: ژلهای بودن و کرویت زبان؛ لغزش دالها در فضای نامحدود این کره در حال انبساط زبانی؛ و شکستن هر چیز ثابت و متعیّن از فرم و ساختار گرفته تا شکل کلمات و گرامرتثبیت شده و معنا و مفاهیم متعین و اسطوره ها و ضرب المثل ها و هرچیزی که دراین جهان در حال تغییر ناگزیر از تغییر است. نمی شود در دنیایی که لحظه به لحظه دگرگون می شود با زبان متداول و متعین از این تغییرات پیروی کرد. نمی شود اخلاق ، قانون، ارزش ها، نمادها، اسطوره ها و افسانه ها همانگونه و با همان مفاهیم بمانند و ما بتوانیم پاسخگوی تغییرات حاکم بر جهان زیستی و معنوی خود باشیم. بعد از شعر حجم و محدود بودن ظرفیت آن نیاز به جریان های دیگری احساس شد که ادیبان آگاه و حرفه ای دست به خلاقیت های تازه ای زدند. که شعر فراسپید، چیز بینی، شعر سخت و متن سیاه نمونه هایی از این نحله های آوانگارد هستند که سردمداران این سبک ها و روش ها تلاش های پیگیری در اشاعه آن دارند.
مولاخواه: سلیقه مخاطب در آثار نویسندگان چقدر می تواند سطح نگارش و سبک نویسنده را متاثر کند؟
رحمانی: اصولا ادیب حرفه ای هنگام آفرینش به سلیقه مخاطب توجهی ندارند به همین جهت آثار آوانگارد معمولا کم فروش بوده و مخاطبان محدودی دارند. کسانی که برای سلیقه مخاطب تولید میکنند معمولآ جزو هنرمندان و ادیبان آوانگارد و نوآور نیستند. البته این بدان معنا نیست که هر اثر پر فروشی بی ارزش، و هر اثر کم فروشی ارزشمند است. به طور آماری اثر حرفه ای و آوانگارد مخاطبین محدودی دارند. البته اگر ادیب نوآورد مدرس. روزنامه نگار و ژئونالیست باشد فرق دارد تا ادیبی که در خلوت خود می خواند و می نویسد.
مولاخواه: چند کتابتان در نشریات خارج از ایران منتشر شده ایا این به علت عدم شناسایی موثر ناشران داخلی در بازار تهیه و توزیع کتاب می توانسته باشد و یا سانسور و بحران تعامل گری بخش دولتی با ناشر باعث انتخاب این ناشرین گردیده است؟
رحمانی: من فقط یک رمان که با نشر مروارید قرارداد داشت و 12 سال توسط ارشاد در دولت های مختلف مردود شد من ناچار شدم آن را در نشر آفتاب در نروژبسپارم. که علاقه مندان می توانند از این نشر نسخه الکترونیکی آن را تهیه کنند. فضای رمان در مدرسه میگذرد و چالش میان حکومت، معلمین، خانواده ها، و دانش آموزان محور این رمان را تشکیل می دهند.حکایت دیگری از نسل سوخته برخاکستر نسل گذشته.
مولاخواه: تا چه اندازه نویسنده می تواند به جهانی شدن امیدوار باشد و برای نیل به این منظور چه پیشنهاداتی دارید؟ رحمانی: تا آنجا که من در مورد شعر و داستان و هنر معاصر ایران مطالعه کرده ام .فکر میکنم ما آثار خوبی برای ارائه به جهان داریم همانطور که در سینما هم داریم .اما رسیدن صدای شعر و داستان ما به جهان بسیار دشوار تر از فیلم و سینماست. چون ابزار سینما تصویر است و تصویر نیازی به کلمه ندارد و خودبخود جهانی است. اما شعر و داستان تنها از راه ترجمه میتوانند به جهان راه پیدا کنند. از آن بهتر شاعران و نویسندگان ایرانی که به زبان های دیگرجهان می نویسند. زبان فارسی در ترجمه دچار افت شدیدی می شود. به ویژه در شعر، مگر توسط مترجمینی که به ادبیات انگلیسی و فارسی اشراف کامل داشته باشند. و خود نیز شاعر و نویسنده باشند و چنین افرادی بسیار نادرند. با این وضع راه پیدا کردن ادبیات ما به جهان نیازمند مدیریتی مستدام، بر ترجمه بهترین آثار ادیبان ایرانی توسط بهترین مترجمان است. به نظر من این کار وظیفه کانون نویسندگان است که متاسفانه اقدامی در این زمینه نکرده است. امیدم به جوان های مستعد و پر تلاشی نظیر شماست که حرکتی مستمر و حرفه ای را در این جهت پیگیری کنید و از بهترین نویسندگان و شاعران و بهترین مترجمان دعوت کنند که انجمنی تشکیل دهند و پیگیر این امر مهم باشند. البته این کار بودجه هم می خواهد که باید بدنبال اسپانسرهای توانمندی هم بود.
مولاخواه: بعنوان حرف آخر چه پیام یا پیشنهادی برای روشنفکران معاصر دارید؟
رحمانی: حرف آخر من در مورد روشنفکران معاصر ایران به ویژه جوان چه در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی چه درباره هنر و ادبیات و فلسفه این استکه؛ متاسفانه با رواج دنیای مجازی و وفور مطالب پراکنده و فشرده نسل امروز اطلاعات خود را از طریق فورواردها، کپی پیس ها ، توئیت ها و پادکست ها و گوگل و سایر شبکه های مجازی به دست می آوردند. بدون تفکر به هر مطلبی اعتماد میکنند تکثیر میکنند و روی آن هم تعصب نشان میدهند. این روند سبب مترود شدن کتاب کاغذی و افت فروش کتاب ها به ویژه کتابهای اساسی و کلیدی و حرفهای گردیده است. این ضایعه بزرگیست، پیشنهاد من این است که در هر منطقه ای کسانی که کتابخانه های شخصی غنی دارند تعدادی از کتابهای خود را به سرای محله ها برای خوانده شدن توسط جوانان هدیه کنند. این فضا بصورت کافه کتاب در اختیار جوانان قرار گیرد به طوری که منجر به تشکیل انجمن کتابخوانی گردد. اگر این روش متداول شود نتیجه مطلوبی برای توسعه کتابخوانی خواهد داشت.
مولاخواه: سپاس از وقتی که به گفتگو با توتم اختصاص دادید و امیدوارم در فرصتی مقتضی این گفتگو به صورت حضوری تداوم داشته و از دانش و حضور ادیبانه شما بهره ها ببریم.
مصاحبه اختصاصی توتم با نویسنده شاعر منتقد خانم مهری رحمانی
توتم , رویامولاخواه