مفهوم و منظور آزادی منفی و آزادی مثبت، از نگاه آیزایا برلین
نویسنده: آیدین آریایی
«تنها کسی که طعم آزادی را چشیده باشد میتواند اشتیاق همانندساختن هرچیز به آن اشتیاق و اشاعهدادن آن در کل عالم را احساس کند. کسی که از این طریق به فلسفه نرسد، صرفاً دنبالهرو دیگران است و از آنها تقلید میکند، بدون آنکه از چرایی کارشان بویی برده باشد.» فردریش یوزف شلینگ
آزادی غایتمندترین و بزرگترین مسئلهای بوده که بشر از همان آغاز تاریخ به آن اندیشیده است؛ بدین معنا که در انتخابهایش به اختیار خود تصمیم بگیرد و هیچکس نتواند این عمل آزادانه را از او سلب کند؛ در واقع آزادی امکان عملی ساختن تصمیمهایی را که فرد بهتنهایی میگیرد، تحقق میبخشد و اگر قدرت یا قوانین حاکم نمیتواند مانع اندیشیدن، بیان و عمل آن فرد شود، آزادی بیقیدوشرط را تجربه کرده است؛ اما مبحث آزادی تنها به تعاریف گوناگون آن ختم نمیشود؛ بلکه به خروجی آن و به فوائد و مضراتش هم مربوط است. فیلسوفان سیاسی در این موضوع نظرات متفاوتی دارند که یکی از شهیرترین و تأثیرگذارترین آنها آیزایا برلین، فیلسوف انگلیسی است. برلین بیش از هرچیز بهعنوان یک مورخ اندیشههای فلسفی شناخته میشود که هنرش در فوکوسکردن روی نظرات اندیشمندانی است که کمتر کسی به لایههای زیرین آنها نفوذ کرده است. اندیشمندان بزرگی همچون سورن کییرکگارد، پرودون، ویکو و...مسئلهی اصلی و قابل اعتنا در تفکر آیزایا برلین، واژهی آزادی است و برای توضیح اندیشهی خود، آزادی را به دو قسمت «منفی» و «مثبت» تقسیمبندی میکند و تعاریف و مفاهیم بدیعی نسبت به اندیشمندان قبل از خود یعنی هگل، کانت، ادموند برک و جان دیویی ارائه میدهد. توانایی انسان برای انتخاب، مؤید هسته مرکزی درک و مفهوم آزادی از نگاه برلین است؛ زیرا «آزادی بنیادین» را همان توانایی انتخاب میداند و تأکید میکند که توانایی انتخاب هم آزادی مثبت و هم آزادی منفی را مستحکم میکند. منظور برلین این است که حتی آزادی منفی هم که معمولاً در سنت تجربی آن را عدم مداخلهی دیگران به هنگام عمل بر وفق تمناهای عملی و بالقوه میدانند، پیشفرضش توانایی برای انتخاب میان شقوق مختلف است. قیدوبندهایی که طبیعت بر رفتار جانور تحمیل میکند یا قیدوبندهایی که عامدانه بر جانور تحمیل میشود، جانور را در انجام آنچه میخواهد ناکام میگذارد؛ اما در معنای مورد نظر برلین نمیتوان گفت که جانور، آزادی منفی دارد یا ندارد؛ مگر آنکه بتواند شقوق مختلفی را پیش چشم آورد.
آزادی منفی برلین انتخاب میان شقوق مختلف یا امکانهای گزینشی متفاوت است که در ضمن، دیگران هم مزاحمتی برای آن فراهم نمیآورند. آزادی منفی را نمیتوان به جانوران نسبت داد ودرعینِحال نمیتوان آن را در مورد انسانهایی هم به کار برد که در چنین وضعی هستند که اعمال عملاً مقدورشان را نمیتوانند امکان گزینش به حساب آورند. این بدان معناست که درک و مفهوم برلین از آزادی بنیادین (که همان مقدوربودن گزینشهای متفاوت است.) انگارهی معمول تجربی از آزادی عمل بیتزاحم و ممانعت دیگران و طبق تمناهای عملی یا بالقوه خود نیست. طبق نظر برلین، فرد عاملی که هرگز به تمناهایش نیندیشیده، هرگز آنها را ارزیابی نکرده، هرگز آنها را نچشیده است، ضرورتاً آن آزادی بنیادین را ندارد. چنین عاملی چون توانایی انتخاب میان شقوق مختلف را ندارد؛ پس نمیتواند آزادی منفی داشته باشد. چنین عاملی حتی نمیتواند از آزادی منفی محروم هم شود. با این تفاسیر بهآسانی میتوان دید که اگر آزادی منفی آنگونه که برلین در نظر دارد، پیشفرضش توانایی انتخاب میان شقوق مختلف است؛ پس آزادی منفی ریشهای مشترک با آزادی مثبت دارد. برخلاف آزادی منفی که آزادی از مداخله دیگران است، آزادی مثبت آزادی سروری برخویش، آزادی کنترل عقلانی زندگی خویش است. آنچه که عیان است، این است که آزادی مثبت نیز مانند آزادی منفی با کاهش یا تضعیف توانایی یا قدرت انتخاب، آسیب میبیند و کاهش مییابد. آیزایا برلین در بیان و حکمی مشهور تأکید کرده است که معنای بنیادین آزادی، آزادی از زنجیر، آزادی از زندان و آزادی از بردگی بهدست دیگران است. باقی همه امتداد همین معنا یا معنایی استعاری هستند. در اینجا استدلال برلین این نیست که فقط همین معنای آزادی است که با استفاده عادی از این کلمه یا شهود زبانی سازگار است؛ بلکه منظور این است که بنیادیترین عدم آزادی را عمدتاً باید در محدودکردن انتخاب میان شقوق مختلف توسط دیگر عاملهای انسانی جست. دلیل او برای اعتقاد به چنین دیدگاهی تا حدودی این است که مسئلهی اصلی برای او آزادی بین انسانها، آزادی مدنی یا اجتماعی یا سیاسی است و نه آزادی که انسانها در تسلیمشدن به ارادهی خداوند، تسلیمشدن به حکم مطلق یا در یکسانانگاری خود با نظم طبیعی یا عقلانی، ممکن است بیابند. او از بیخوبُن آموزهها و پیشفرضهای عقلانی و مونیستی را که در تاریخ فلسفه با اندیشهی آزادی مثبت همنشین شدهاند، رد میکند. از نظر برلین، آزادی، حتی آزادی مثبت، همیشه متضمن انتخاب است و هرگز مرادش با بازشناختن ضرورت نیست.
بهندرت میتوان نظری در باب آزادی یافت که بیش از نظر اسپینوزا در کتاب « اخلاق» با نظر برلین در این باب متضاد و بیگانه باشد. بااینوجود حتی مفهوم اسپینوزا از آزادی که آن را بازشناسی فردی ضرورت، میداند از نظر برلین بسی بهتر از مفاهیم متأخر آزادی مثبت، مثلاً مفهوم هگل است؛ زیرا اسپینوزا دستکم آزادی مثبت را خودمختاری فردی میداند و نه خودفرمانی جمعی. مکافات آزادی مثبت زمانی است که این مفهوم یکپارچگی کمونته یا باهماد را در خودفرمانی هماهنگ میبیند و در این حالت است که این مفهوم از مفهوم اصیل آزادی بدل به مفهومی کاذب میشود. روایتی از ارزشی دیگر که در لباس مبدل آزادی عرضه میشود. آنگونه که برلین میگوید، همین مکافات است که دامنگیر ایدئالیستهای آلمانی، از جمله فیشته و هگل میشود. تا اینجا میباید روشن شده باشد که برلین نمیتواند تصوری را از ارزش آزادی داشته باشد که در دیدگاههای تجربهگرایان یا فایدهگرایان سنت انگلیسیآمریکایی مطرح است، دیدگاههایی که آزادی را وسیلهای برای ارضای نیازها و خواستهها قلمداد میکنند. در آثار وی به بیانها و احکام بسیاری در این مورد برمیخوریم که درواقع میگویند آزادی از خیرهای ذاتی و ارزش غایی است و نه صرفاً وسیلهای برای ارضای تمنیات انسانی. اما با این حساب اگر ارزش آزادی، خصوصاً آزادی منفی، در ارضای نیازها و خواستهها یا به هر صورت در عقیم نماندن ارضای تمنیات بر اثر مداخله دیگران نیست؛ پس در چیست؟ جوزف راز، در دقیقترین بحث موجود در این زمینه در فلسفه سهمی است که این آزادی در دستیافتن به آزادی مثبت استقلال و خودمختاری دارد. منظور جوزف راز این نیست که آزادی منفی عدم مداخله پیششرط ضروری استقلال و خودمختاری است؛ یعنی وسیلهای مفید برای رسیدن به آن است. نه، منظور او این است که یکی از اجزای سازنده و مقوم عاملیت خودمختارانه این است که فرد تابع اراده دیگران نباشد؛ اما از نظر راز، عدم مداخله صرفاً یک جنبه از استقلال و خودمختاری است و استقلال و خودمختاری جنبههای متعدد دیگری هم دارد؛ ازجمله توانایی سنجش و تعمق عقلانی، در اختیار داشتن منابع و امکانات مناسب برای دستزدن به عملی معنیدار و سلسلهای طولانی از امکانهای گزینشی ارزشمند که بتوان در میان آنها دست به انتخاب زد. آنچه از دیدگاه جوزف راز در مقام خیر ذاتی قرار میگیرد، استقلال و خودمختاری است و نه آزادی منفی و تمام یا بیشتر ارزش آزادی منفی در این است که تقویتکنندهی استقلال و خودمختاری است. استدلال جوزف راز عمق و ظرافت زیادی دارد، بااینهمه روشن است که این استدلال، بهخصوص آزادی منفی، در اینست که تجسم آزادی بنیادین انتخاب است؛ نه انتخاب عقلانی میان خیرهای اصیل و امکانهای ارزشمندی که استقلال و خودمختاری مشخص میکند؛ بلکه انتخاب در معنای محض و بیقیدوشرطش. چنین انتخابی ممکن است بوالهوسانه، انحرافی، غریب، نامعقول و دُنکیشوتوار باشد؛ اما به هر صورت انتخاب است و در مقام انتخاب منبع و منشأ ارزش آزادی منفی و آزادی مثبت در مفاهیم اصیل آن است.
در پایان میتوان اینگونه از آرا و نظرات آیزایا برلین در باب آزادی منفی و آزادی مثبت نتیجه گرفت که، آزادی منفی نامحدود است و نمیتوان حدومرز آن را در هر مورد مشخص کرد؛ درواقع آزادی منفی همان مختاربودن انسان در گزینش و انتخابی است که در سر هر دوراهی صورت میدهد، دو راهی که بیشباهت به اضطراب و حق انتخاب اگزیستانسیالیسم سارتر نیست. آزادی منفی از نظر برلین، یعنی آزادی عمل و انتخاب بدون مداخله و موانع عوامل بیرونی؛ درحقیقت رهایی از دخالت دیگران. آزادی واقعی و در بیان برلین، آزادی منفی است که پایه و اساس لیبرالیسم را تشکیل میدهد و میتواند درنهایت به دموکراسی تبدیل شود؛ همچنین میتوان از آزادی مثبت برلین چنین استنباط کرد که آزادی ارادهای است که بر اساس واقعیتهای موجود فرد با اتکا بر قدرت عقلانی وابسته به دیگران رقم میخورد.
آزادی عقلانی که پیرو تفکر و اختیار دیگران است؛ بنابراین آزادی مثبت در عمل بهمعنای پیروی از نظرات عموم میباشد که به فرد توصیه میکند که چگونه باشد. آزادی مثبت به معنای خودمختاری فردی و مفهوم عمل بر حسب مقتضیات عقل و همچنین بهمعنای حق مشارکت در قدرت عمومی به کار رفته است. برلین مدعی است معنای اصلی آزادی مثبت در اندیشهی فلاسفه ایدئالیست و عقلگرا مسخشده و بهمعنای دوم، یعنی عمل بر حسب مقتضیات عقلی مبدل گردیده است؛ درنتیجه آزادی چیزی جز بازشناسی عقلانی نخواهد بود. انسان تباهشده محصول نهادهای اجتماعی است و برای همین لازم است گروهی از دانایان راهنمایی او را (اعم از ایدئالیستی یا ماتریالیستی) برعهده گیرند.
منابع
1. برلین، آیزایا، موحد، محمدعلی، (1398)، چهار مقاله دربارهی آزادی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات
خوارزمی.
2. اسپینوزا، باروخ، امانات ملایی، لیلا، (1400)، اخلاق، چ اول، تهران: انتشارات ترنگ.
3. بشیریه، حسین، (1386)، لیبرالیسم و محافظهکاری، چاپ هفتم، تهران: نشر نی.
4. فون میزس، لودویگ، مهدی، تدینی،(1400)، لیبرالیسم، چاپ اول، تهران: نشر ثالث.
مفهوم و منظور آزادی منفی و آزادی مثبت از نگاه آیزایا برلین
توتم , رویامولاخواه